2777
2789
عنوان

از چه آدمایی خسته ای🥲

| مشاهده متن کامل بحث + 272 بازدید | 46 پست
بدبین نشدم ولی خیلی خسته شدم دیگه فقط با تعداد انگشت شماری حرف میزنم ی چیزای ازشون دیدم ک خودمم باو ...

قربونت برم خیلی درکت میکنم الخصوص برای آدمایی که هیچ بدی در حقشون نکردی ولی یهو بد میشن ؛)🫂❤️

ولی خدا بهترین رفیق و همدمه به نظرم به خودت استراحت بده

به عواقبِ کارهات فکر کن(:

در حال حاظر از ادمی خسته ام که هر روز صبح پیام میده پول ندارم فلان مبلغ بریز به حسابم تازه در اخرین ...

اگه واقعا احتیاج داره بهش بده ولی اگه نمک نشناسی می‌کنه نده

به عواقبِ کارهات فکر کن(:

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

آدمای بی فرهنگ بی عقل ازوقتی بچه دار شدم رفتارای بقیه خیلی رواعصابمه.. مثلا بچه گریع میکنه میبرنش یا نمیدن بهم حالابچه دوماهه جیغ میزنه من بدو اونا بدو.. خب فازت چیه بچع جای مامانشه ک اروم میشه 

یامثلا میخام عوضش کنم وایمیستن نگاه کنن میخای شیربدی نگاه میکنن اخی فلان البته اینا مال روزای اول بود منم گفتم بدم میاد ازم ناراحت شدن یکییش خاهرخودم قهرکرد گفتم بدرک

هولوگرامی ام. خانواده دومم اینجاست..تو دنیایی که همه تو رو نگاه می‌کنن تا قضاوتت کنن،کسی که نگات می‌کنه تا بفهمتت، یه گنج واقعیه.

آدمای بی فرهنگ بی عقل ازوقتی بچه دار شدم رفتارای بقیه خیلی رواعصابمه.. مثلا بچه گریع میکنه میبرنش یا ...

خیلی روحت اذیت شده شرایط سختی داشتی یه مدت به خودت استراحت بده توکل بر خدا ؛ بیرون برو 

به عواقبِ کارهات فکر کن(:

از دست خودماز گذشته تلخی ک نمیتونم فراموش کنم ظلم هایی ک بهم شد

و حالا دارم بچه هامو سرزنش میکنم

اعصابم ضعیفه بی حوصله ام داغونم

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
خیلی روحت اذیت شده شرایط سختی داشتی یه مدت به خودت استراحت بده توکل بر خدا ؛ بیرون برو

الان مشکل مگ منم..خب بچه وقتی داره گریه میکنه چرا ندن ب من چرا فرار میکنه

هولوگرامی ام. خانواده دومم اینجاست..تو دنیایی که همه تو رو نگاه می‌کنن تا قضاوتت کنن،کسی که نگات می‌کنه تا بفهمتت، یه گنج واقعیه.

از دست خودماز گذشته تلخی ک نمیتونم فراموش کنم ظلم هایی ک بهم شدو حالا دارم بچه هامو سرزنش میکنماعصاب ...

ابجی گذشته رو ول کن ازش فقط درس بگیر مهم آینده اس فقط به خدا پناه ببر اون ظلم هایی هم که بهت شده از طریق موفقیت و حال خوب برای خودت جبران کن خشم خوب نیست :) 

به عواقبِ کارهات فکر کن(:

الان مشکل مگ منم..خب بچه وقتی داره گریه میکنه چرا ندن ب من چرا فرار میکنه

نه دور از جون ؛ ببین به خاطر باردار بودنت میگم جسم و روحت خسته شده الآنم به خاطر این ادما خسته تر شدی پس استراحت کن و...

به عواقبِ کارهات فکر کن(:

آدمای کنترلگر بیشتر از اینکه انرژی بقیه رو بگیرن انرژی خودشون صرف میشه

من اینطوریم حالم از خودم بهم میخوره. بنظرتون برم تیمارستان کار من از مشاور فکر میکنم گذشته

خیلیبچه هامو سرزنش میکنمتا همین الان سر اینکه سه لیوان اب خورده همش جیش دار داشتم دعواشون میکردم

یا اونیکی ک ده سالشه سر اینکه بد خط مینویسه 

خیلی دعواشون میکنم اصلا حوصله و اعصاب ندارم ب بدترین شکل ممکن

احساس میکنم واقعا روانیم

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
من اینطوریم حالم از خودم بهم میخوره. بنظرتون برم تیمارستان کار من از مشاور فکر میکنم گذشتهخیلیبچه ها ...

آبجی دور از جون این چه حرفیه میگی ؛ مشکلت اینکه خودتو اولویت قرار ندادی به نظرم آدمی که خودشو اولویت قرار بده می‌تونه با بقیه هم خوب باشه تو نیاز به خلوت با خدا و خودت داری خیلی فشار روت بوده ولی تخلیه نکردی اما الان داری به شکل نادرست حتی دست خودت نیست تخلیه می‌کنی تو نیاز به استراحت داری انرژی منفی هارو بنویس توی کاغذ روش های کنترل خشم و کنترلگر نبودن رو بنویس❤️🫂

به عواقبِ کارهات فکر کن(:

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز