خواهرم قرار بود بیاد خونه بابام اینا خونه منم نزدیک بابامه گفتم فردا میخایی بیای هیچکس نیست بیا من میخام ناهار قرمه بدارم بیا پیش من گفت ن من باید ناهار بخورم بد بیام بد گفتم خب تو میخایی سر طهر بیلی اینجا بری خرید همه جا بستس بیا ی ساعت خونه من بد برو ب خریدت برس بازم گفت نه بد گفتم پس براچی میخایی بیایی هیچکس خونه بابا نیس میخاست بیاد خونه بابامو تمیز کنه گفت تو مگه نمیای اونجا گفتم ن من بیام چیکار این هفته کلآ اونجا بودم میدونه نمیتونم برم کمکش چون بچم ۹ ماهشه بد گفتم اگرم واسه ی خرید میخایی بیای من میکنم حالا حس میکنم ناراحت شده