همیشه حرف از زیر زبونم میکشید من ساده باور میکردم شروع میکرد به بدگویی من هم ادامه میدادم کلی خانوادم گفتن اون دوستت نیست دشمنه حالا دیشب مادرشوعرم برگشته میگه در مورد با اون حرف نزن هر وقت چیزی میگه بگو حوصله ندارم زندگیتو از هم میپاشونه بشدت آدم حسودی هست تا میبینه یکم پیشرفت میکنم زورش میاد به پول تو جیبی تو جیبم کار داره خیلی زیاد روش دادم کم میبینمش اما معلوم نیست پشت سرم چیا گفته خیلی پشیمونم خواهر شوهرم باهام سرسنگینن منم برم حرفاشو بگم یا این دفعه برم خونش شروع کرد به بدگویی ضبط کنم صداش