سلام. بچه ها من ترم ۳ ارشدم و ترمای پیش یه اتفاقای توی گروه دانشگامون افتاد.من ۲۶ سالمه و داستان از این قراره تو یه گروهی افتادم برای یه پروژه مجازی که فقط یه پسر توش بود به اسم رضا.
بعدش من با این رضا عادی تو گروه صحبت میکردم و کم کم داشتیم دوست میشدیم که بعدش گفتم تو کی من تاحالا تورو تو گروه ندیدم؟ که بعدش عکس پروفایل تلگرامش رو برام باز کرد. خب؟
بعد صحبت که کردیم یه دلخوری هایی پیش اومد و یجوری با من حرف میزد انگار داره تیکه میندازه یا طعنه میزنه که منم کم نمیوردم حالش رو میگرفتم میشوندمش سر جاش و بلاکشم کردم و دیگه باهاش حرف نزدم. 
ولی اون تو گروه پروژه بازم با من حرف میزد. اینم بگم ۳ سال از من کوچیک تره.
مثلا یبار سر این باهاش بحث کردم که هی من یه چیزی سوال میکردم میگفت نگران نباش فلان بیسار.منم توپیدم بهش گفتم من نگران نیستم دارم عادی سوال میکنم. که اونم هی فقط عذرخواهی میکرد. 
یبارم تو گروه بحثمون شد. من زیر بار حرف زور نمیرفتم اونم لجش گرفته بود میگفت مشکلت چیه؟ ای ساز مخالف میزنی.من کلا جوابش رو ندادم.
باز دوباره تو گروه کلی رشتمون سوال میپرسید ریپ میزد من اصصصصلا جوابش رو نمیدادم و بلاکش کردم.
خلاصه اینجوری شد تا اینکه من اومدم دانشگاه یه روز. 
این رضا با دوتا دختر مثل اینکه دوسته به اسم فائزه و غزل که هر دوشون خیلی خوشگلن. مخصوصا غزل که خیییلی خوشگله. عمل و ژله ولی خوشگل شده.
داشتم از جلوی ردیفشون رد میشدم که برم بشینم و به طور طبیعی بهشون نگاه کردم و دیدم دارن نگام میکنن. رفتم بشینم رد شدم از جلو پای فائزه که درومد به رضا گفت اوه عشق زندگیت اومد. یه همچین چیزی.
منم خیییلی تعجب کردم. ولی مطمئن نیستم با من بوده یا نه.بعد یه پسره خرخون کلاس اسمش بهرامیه برگشت به رضا گفت معذبی؟ که رضا گفت خیلی.
اینم بگم غزل خیلی چپ چپ منو نگاه میکنه. ینی هر دفه چشمو اطراف میچرخونم میبینم داره منو نگاه میکنه. 
اخرین چیزم این که این هفته رفتم سر کلاس.من همیشه تنها میشینم و سرم به کار خودمه.
شنیدم دارن باهم نسبتا واضح و بلند حرف میزنن و رضا میگفت من اخه همچین ادمی نیستم که اذیت کنم. برای رابطه میگفت. بعد رضا به یکی از دخترا گفت برو بهش بگو. دختره گفت خودت برو بهش بگو.
الان شما بگید. بنظرتون مخاطب من بودم؟