دو ساعت پیش فهمیدم یکی از اقواممون که تازه عروس بود فوت شده .شک شدم حالم بد بود بعد همون موقع دوست همسرم بهش زنگ زد که دم در خونتونم بیا پایین. اینم رفت. اصلا حال من براش مهم نبود. چرا آخه .من شنیدم داشتم بدون اراده بلند بلند گریه میکردم حالم بد بود ضربان قلبم بالا رفته بود ولی اون رفت .
من خودم متاهلم و گاها پیش میاد تنهایی حالم خوب میکنم اتفاقا من جز اون گروهی ام وقتی ناراحت یل عصبانی ام دلم میخواد تنها باشم چون فهمیدم از هر کسی هر چیزی برمیاد پس خیلی وابسته نبودم با اینکه همسرم پیگیر حالم هست