از بچگی تا الان هیچ وقت پول تو جیبی نداشتم منم آدمم منم انسانم منم نیاز دارم بخدا به عالم و آدم پول میده ولی یک قرون ب من نمیده یچیز میخام بخرم ماه ها باید صبر کنم ک مادرم ازش بگیره و ب من بده
الان میخام فیلر بزنم ب سیب گونه هام ولی هیچ پولی ندارم بخدا دیگه خسته شدم
۲۳ سالمه
صمیمی نیستیم خیلی بداخلاقه
ببخشید این حرفو میزنم
اما طرف هرچی بیشتر داشته باشه پولدار باشه خسیس تره
چون من خیلی دیدم
بابابات رفیق باش
دخترونه
چایی براش بیار پیشش بشین زنگش بزن حالشو بپرس
دخترم دوازده سالشه همچین باباشو گرفته تومشتش که بهش زنگ میزنه بابا یکم پول بزن برم با دوستام بیرون دومیلیون براش میزنه
بهش میگه برام شارژ بزن پنجاه هزاری میزنه
منم هرچی میگم کمتر براش بزن میگه دخترمه دلم نمیاد وقتی ازم چیزی میخواد
از اول اینجوری نبودنا باهم بد بودند ولی دخترم به این نتیجه رسید که باید با باباش صمیمی باشه تا کاراشو پیش ببره
براش زنگ میزنه حالشو میپرسه براش چایی میاره ،میاد میشینه پیشش از درساش و مدرسه و موفقیت هاش میگه
بابت همه کارای باباش صدبار ازش تشکر میکنه
پای سفره که میاد بلند بشه هم از من هم باباش تشکر میکنه
همیشه طرفداری باباشو میکنه
وقتی میاد خونه میدوه جلوی در سلام میکنه دست میده باباشم بوسش میکنه
کلا سعی تو چشم پدرت باشی که نتونه رو حرفت حرف بیاره
تلاشتو بکن
شوهر منم همینجور بود ما بعداز ده سال رامش کردیم با محبت و مهربونی
دخترمنم اوایل میترسید میگفت نمیتونم مامان ازش بدم میاد
بهش گفتم تو زندگیت اگه با بابات رفیق باشی صد هیچ از بقیه جلوتری
چون واسه ازدواج و بعداز ازداواجتم خیلی مهمه با بابات رفیق باشی
اگه باهاش رفیق شی یه کوه پشتت داری
ولی اگه باهاش چپ باشی به خودت خیلی جاها ضربه میزنی
الان میگه چقد خوبه که باهاش رفیقم و عاشقشم
شمام سعی کن از چیزای کوچیک شروع کن تا نرم نرم عادت کنی
آره عزیزم بنظرم اول از استقبال دم در شروع کن و یه خسته نباشیدبگو اگه هم روت نمیشه نگو
چایی براش میبری بگو این چایی رو خودم برات دم کردم و دخترنشونه 😍
سعی کن همیشه تو اتاقت نباشی گاهی کنارش بشین
سفره پهن کن کمک مادرت و به بابات بگو امروز مامان غذای مورد علاقتو پخته ها
از حرفای الکی شروع کن و آروم آروم باهاش گرم شو،باباها عاشق دختراشونن به شرطی که دخترشون مثل پروانه دورشون بگرده،خیلی جاها از زنشون حرف نمیشنون و از دخترشون میشنون
میفهممت منم با بابام همینجور بودم الانم همینجورم و پدرم همیشه برام کمکذاشت و دستشم تنگ بود
هنوز نمیتونم باهاش ارتباط بگیرم واسه همین سعی کردم کاری کنم دخترم مثل خودم نباشه
یکم سخته ولی شروع کن چون خیلی جاها نیاز داری پدرت حامی و پشتیبانت باشه و باهات همراه باشه و اگه نباشه رنج میکشی
