کسایی که خودش یکبار پا تو خونشون نزاشت و اصلا اسم مارو نمیاوردن حالا شدیم عزیز و پا تلفن میگن ماهم میایمخونتون و ،ابجیم بعد ۳سال داره از انگلیس برمیگرده و اونا ابجیمو بهانه کردن بیان اونجا ،همشون هرجا میرفتن ب مامانم نمیگفتن واذیتش میکرذن و حالا هی زنگ میزنن ماهم میخایم بیایم الی جونو ببینیم و در کنارتون باشیم و خلاصه این وسط پسر عمم ی زن داره خیلی واقعا کمبود در اون پیداست و ازم ۲سال بزرگتره ووقتی با پسرعمم ازدواج کرد فکر میکرد من مثلا پسرعممو ذوس دارم اما سهم این شد ،همش حرفایی میزذ لج منو ذر بیاره در صورتی که چنین نبود و من مجرد بودم و بعد ی مدت نت نبود و اینا ،به من میگفت تو چیکار میکنی دوسپسر نداری تا صبح ، یبار گفت تو خودت هنوز موندی و شوهر نکردی ،چن وقت پیش رفتیم خونه عمم اینا منوذید رنگش یجور شد و نصفه سلام کرد ،پسر عمم آنقدر سطح اداب و معاشرتش پایین هست اصلا سلام نداد ،اونوقت همین عروس عمم اونشب میخاد بیاد تروخدا بگیذ چ رفتاری بکنم و چجوری باشم ،نی نی سایتی ها ذستم به دامنتون
اینا رو باید به مادرت بگی الان الی جون به اون چه ربطی داره. مامانم از این کارها زیاد میکند. خواهرم بعد دوماه میخواهد بیاد خونمون یه روز بمونه میگم چرا فلانی رو دعوت کردی میگه ایجیت دلش برای فلانی تنگ شده آخه خواهر من با اون چه حرفی داره بزنه آدم رو پیرو کچل میکنن مادرها