مغزم اون لحظه هدایتم نمیکنه😂با مادرو خواهرا و عروسشون رفتم بیرون دیگه داشت شب میشد نامزدم گفت خب عزیزم دیرت شد باید بریم گفتم نه 😂🤣😑چپ نگاهم کرد مامانش گفت خب وقتی این دختر نمیخاد بره چرا مجبور میکنی بزار بمونه یکم دیدم پیام داد بهم (عزیزم یکم برای خودت ارزش قائل شو بلند شو بریم تا بدونن همیشه هم در اختیارشون نیستی باید وقتشونو برات خالی کنن🤣🤣🤣وای مردمممم