زنگ زد داشتیم حرف میزدیم بحث رف رو شال و حجاب.من حجاب نمیذارم اکثرا.گف ازدواج ک کردیم شهر ما مذهبب ان باید حجاب بذاری چون گشت ممکنه ببرتت و نیست و نابود شی.من گفتم خودم بلدم چیکار کنم.عصبی شد دااااد زد سرم.من اروم باهاش برخورد کردم گفتم داد نزن.اونم اروم شد قربون صدقع ام رفت.بعد بحث رف رو اینکه من ۴ روز پشت سر هم دیدیمش(دو استان مختلفیم) و گشت منو گرف بخاطر حجاب.رفت همه اینا رو برا مادرش تعریف کرد...من گفتم چرا گفتی؟؟؟گف مگ چیه و باز داددددددد زد داد هاااا.من قط کردم بعد باز هی زنگ زد و دعوا ک چرا جوابمو نمیدی من گفتم با کسی ک مثل حیووون صحبت کنه حرف نمیزنم(پیش دوستام بودم اما اصلا دقت نکردن به حرفان.خوابگاهی ام)
اینم عصبی شد ک اره جلو دوستات بهم ب احترامی کردی...
دیدم بحث داغ شد رفتم تو سالن خوابگاه حرف زدم کلی دعواش کردم و اونم عصبی شد..گف چرا گوشی زدی رو اسپیکر جلو دوستات سرم داری داد میزنی(در حالیکه من تو سالن بودم) بعد گفتم ت سالنم ولی باور نکرد بهم گف داری دروغ میگی دروغ گو...برو حوصلتو ندارم
خیلی قللبم شکست😔اولین باره بعد این همه سال (۲ سال)انقد دعوامون شد قصدمون جدیه ها.خانواده ها میدونن.ولی رسمی نشده هنوز.من مقصرم یا اون؟؟چیکار کنم؟؟