2777
2789

یهویی یادم افتاد 

یه بار رفتیم همدان،دم در غار علیصدر رسیدیم(اگه درست گفته باشم)

مامان بابام دعواشون شد، برگشتیم شهرمون ازهمونجا،داخلم نرفتیم🤣🤣🤣🤣🤣

موند رو دلم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

با پدر و مادر و خواهر برادرم خانوادگی رفته بودیم شمال، رستوران بودیم منتظر بودیم که ناهارمونو بیارن

خواهرم اومد حرف بزنه چند تا کلمه پشت هم سوتی داد

منم با یه خنده پهن اومدم مسخرش کنم گفتم فلانی موقع حرف زدن همش سوتین میده

آخهههه سوتین؟😐😂

ما یه سال سیزده‌به‌در بود

رفتیم روستای آبا اجدادی

هوا فوق‌العاده دلپذیر، بوی بهار، طبیعت سبز و بلندی علف تا کمر و خلاصه یه هوای بهشتی

پدر من بالشت به دست طبق معمول از ماشین پیاده شد که سریع یه جایی دراز بکشه

مامانم بهش گفته بود که آقا جوجه رو شما بیار

پدرمم گفتن من جوجه نمیخورم پس نمیارم

مامانمم لج کرد نیاورد

ن بابام آورد ن مامانم

مسافتی که ماشینو پارک کردیم تا جایی که بودیم فاصله‌ی زیادی داشت

هیچی دیگه ناهارو یکی یکی پراکنده شدیم روی سفره‌ی فامیلا😂😂😂 جوجه هم همونطوری توی ماشین موند

ای پرچمت ما را کفن 🇮🇷ببخش باران، که تو میباری و ما شسته نمیشویم🍂همچو کرم پروانه در انتظار شکافتن پیله و پروانه شدن🦋🤍

با پدر و مادر و خواهر برادرم خانوادگی رفته بودیم شمال، رستوران بودیم منتظر بودیم که ناهارمونو بیارنخ ...

تا تو باشی دیگه نمک نریزی😁😂 زدی ضربتی ضربتی نوش کن

ای پرچمت ما را کفن 🇮🇷ببخش باران، که تو میباری و ما شسته نمیشویم🍂همچو کرم پروانه در انتظار شکافتن پیله و پروانه شدن🦋🤍

تا تو باشی دیگه نمک نریزی😁😂 زدی ضربتی ضربتی نوش کن

ببین ما دم در که پیاده بشیم بریم داخل غار 

مامان بابام دعواشون شد،درو بستیم سوارشدیم برگشتیم فک کن🤣🤣🤣🤣🤣🤣

🤣🤣🤣امشب رو مود خندم خیلی خوبن اینا🤣🤣

😂😂😂پدر و مادر لجبازن همینن دیگه

ای پرچمت ما را کفن 🇮🇷ببخش باران، که تو میباری و ما شسته نمیشویم🍂همچو کرم پروانه در انتظار شکافتن پیله و پروانه شدن🦋🤍

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792