یکی یکسال توی رابطه بودموقتی قرار شد رابطمونو جدی کنیم خانوادش مخالفت کردن اونم بهم گفت راضی نمیشن و منم کات کردم باهاش، خیلیم اصرار کرد برنگشتم یه خواستگار دیگ داشتم ک چندماه پیگیر بود ولی جوابشو نمیدادم وقتی دیدم ک با اون آقای اولی امیدی به رابطمون نیست جوابشو دادم و کمی باهاش صحبت کردیم خیلی عاشقانه رفتار میکرد و خیلی برای آینده برنامه میریخت از الان، البته هنوز باید با خانوادش صحبت میکرد
بعد از دوسه هفته که یکبارهم بیرون دیدمش و درمورد شرایط صحبت کردیم اون آقای اولی گفت خانوادم نرمتر شدن و دیگ ب شدت گذشته مخالف نیستن منم دیدم اونو بهتر میشناسم و شرایط ازدواجش هم بهتره از اون دومی، به دومی خیلی یهویی و ناغافل گفتم ما بدرد هم نمیخوریم ،خیلی دوسم داشت بهم گفت بلاکم کن از همه جا که نتونم پیامت بدم منم درجا اینکارو کردم
بعدش خیلی عذاب وجدان گرفتم و نتونستم از فکرش بیام بیرون.بعد دیدم یکی از کارهایی که همش میگفتم باید انجام بدی و نمیداد میگفت نمیتونم حساسم ب این قضیه( مثلا فک کنید کوتاه کردن موی بلند بعد از سالها بلند گذاشتن ) دیدم رفته کوتاه کرده و خیلی متاثر شدم ک بخاطر من اینکارو کرده الانم بلاکه و ادم خوبی بود دلم میخاد از بلاکی درش بیارم حس میکنم بی احترامیه بهش ک تا گفت سریع بلاکش کردم ولی میترسم پیام بده درحالیکه اون آقای اولی الان برگشته ولی معلوم نیس خانوادش نظرشون وی بشه اخرش🥲درش نیارم از بلاکی؟