چون جا نداشتیم بردیم گذاشتیم انباری اون خونشون خیلی بزرگه
بعد اون وسیله رو من کلا شش ماه استفاده کردم ۵ تومن خریدمش الان قیمتش ۲۰ تومن شده
اونو از بس گفت من بزارم اشپزخونه اخر رضایت دادم با پول بفروشم حالا پول نمیده یه قرون میگه از شما به من یعنی اندازه اینم نمیرسه خیلی زورم گرفته خیلی اون وسیله رو دوست داشتم چشمم دنبالش مونده به شوهرمم میگم میگه به تو مربوط نیست دخالت نکن من میخاستم با پولش برم بزارم روش فر بخرم
الان نه فر دارم نه اون وسیله رو
خیلی میکنه از ادم بارها دیدم قایمکی از شوهرم پول میگرفت میگفت ندارم و فلان ناله میکرد شوهرم میگف بده فلان قدر بزنم برات
یکسری یه فرش داشتیم برداشت برد انداخت تو خونه باغ بعد یه موکت جنس خوب گذاشتم اونجا برداشت برد انداخت تو تراس تو خاکو خول
چون مستجرم وسیله میخرم خونه بعدی جا نیست میزارم مثلا اونجا بمونه خراب نشه ولی میکشن بالا یه ابم روش بدون اجازه اینو به خودمون گفتن ولی خوب مفتی مفتی اونم قرار شد کلا ۲ تومن بده البته قراری که خودش گذاشت و شوهرم گفت تو دخالت نکن که اونم نداد