ناراحت که بود وقتی میگفتیم دکتر نیشش باز میشد غم دنیا یادش میرفت 🤣🤣🤣از وقتی خودم قبول شدم مامانم تا میبینه قراره پاچه بگیرم میگه خانم دکتر از شما بعیده 🤣🤣🤣میشم گربه ی دست آموز اونم راهشو یاد گرفته🤣🤣🤣🤣هی مرد چقد بهت میخندیدم الان میفهمم چرا انقد شاد میشدی
و قسم به رخنه ی شوق در هنگامه ی اشک که آرزوها آرزو نمی ماند ❤️🩺سختی کشیدم ولی شد خدایا مرسیییی