حالم خوب نبود هم سرم تو باشگاه ضربه خورده بود،هم تا صبح بیدار بودم تهوع و سرگیجه گرفته بودم هم دل درد شدید به خاطر....،ولی مجبور بودم بمونم زنگ آخر امتحان عربی داشتیم چون نیمه جون بودم هیچ کاری نمی تونستم انجام بدم بس که بی حال بودم دبیر ورزش انقدررر سرم داد کشید که نگین وقتی هم فهمید سرگروه هستم گفت خدا به داد گروهت برسه که اینطور ولشون کردی جدی جدی سرگروهی😳گفتم ببخشید خانم حالم خوب نیست
رفتم تو کلاس اومد تا می تونست سرم جیغ و داد کشید که به چه حقی رفتی بعد تیکه مینداختم اره گریه کن ناراحت شو نخند انقدر یکم گریه کن،یکم از جریانو به مدیر گفتم گوش داد بقیش گفت ولش کن عیب نداره فقط اولش گفت تهدید نکن شیدا خودم حلش میکنم نشد اصلا خودم باهات میام حراست،ولی حتی حرفمو گوش نداد کامل
آموزش پرورش کوچه کناری مدرسمه
فردا صبح برم واقعانی؟خانوادم البته بفهمن می کشنم