همسر منم دست شون به دهانشون میرسید.کلی طلا پس انداز داشتن و بفکر ماشین عوض کردن و خونه .
ولی جدا شدم.چون معیار و اولویت من اخلاق وصداقت و احترام ومعیارهای دیگه بوده.ولی متاسفانه از اولش منبا صداقت رفتم و ایشون نه.
معیار من پول و زمین و ماشین نبود.
حاضر بودم اخلاق و انسانیت داشته باشن اما پیاده باهاشونمیرفتم میومدم یا پس انداز کنم و کنارشون کارکنم تا بتونیم به خواسته هامونبرسیم.
بنظر من پول آسایشه آرامش نیست.
همسرم اواخر برای اینکه درمن حس عذاب وجدان ایجاد بشه و اینکه نکنه تصمیمم اشتباه باشه برای جدایی،گفتن تموم برنامه هایی که برای تو میخواستم انجامبدم سهم نفر بعدی میشه.
خب بشه.بخیل نیستم.خوشبخت بشن