دوستان من مریضم بابام هم خسیسه هر بار که میرم دکتر ویزیت میشم خرج میشه هربار دقیق به یه چی گیر میده درست حسابی دعوا میشه
حالا دیروز من رفتم برای تزریق حالا خانوادم چی? نه صبحونه خورده بودم نه ناهار حتی اینقدر خسته بودم تازه از مدرسه برگشته بودم گفتن زودداماده شو دیر میرسیم بخاطر تو .
تو کل راه و مطب من حالت تهوع و سردرد داشتم حتی حاضر نبودن برام اب بخرن
برگشتیم خونمون گفتم برا شام ساندویچ بخرین تو راه گفتن نه منم خیلی ناراحت شدم اخرش کالباس خریدن که زهرمارم شد
رسیدیم خونه دیگه خواستم پیاده بشم برم تو خونه که واسه چند ثانیه شال سرم نبود
بعدش درست حسابی دعوام کردن هر لفظ مشمئزی بهم گفت که تو جندهایی خرابی خوبه خدا تورو زده خدا عادله دخترا همشون چادرین فقط تو خرابی تو زندگیمون داری به جهنم میکشونی اینجوری میکنی مردم فکر میکنن ما پولداریم، دیگه نمیزاریم بریم مدرسه همه لباس و کتاباتو به اتیش میزنیم گوشیم هم قرار بود بگیرن ولی پیداش نکردن انگار و خیلی حرفا که دلمو شکوند💔خودم تو اتاق بودم اونا تو سالن داشتن هاج و هوار میکردن
نمیدونم چیکار کنم اینم اولین گیر دادن چرت و پرتش نیست پس راهی برای درمان این روانی ندین ،گفتم برا چند ثانیه شال سرم نبود !