8 سالم بود از مدرسه داشتم میومدم خونه عصر بود 6 اینا هوا خنک بود نه خیلی خنک، خنک قشنگ بارون شروع به باریدن کرد بارون خیلی شدید با یه باد شدید با اینکه خیلی طوفانی بود ولی اون لحظه حس خیلی قشنگ داشتم بارون حس زندگی میداد خیلی خوشحال شدم خندیدم و دویدم اون بارون رو همیشه یادمه همه جزئیتاش از اون لحظه به بعد بارون به اون زیبایی نبارید کاش اون حس رو دوباره داشته باشم