2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بهمن ماه سالگرد آشنایی مون اومد دنبالم، رفتیم خرید یه مینی کیک و دسته گل بزرگی برام گرفت و رفتیم خونش قرار بود پیتزا درست کنیم( از اونا که خمیرش قلبی هست 🥲 ت پینترست دیده بودم) کلی عکس و فیلم گرفتم کیک رو گذاشت رو میز و اشاره کرد بشینم رو پاش تا کیک و ببریم کیک رو که بریدم، دستش رو گذاشت رو کمرم و لبم رو آروم بوسید بر عکس همیشه منم همراهیش کردم، وسطش یهو هولش دادم و پیرهنم رو برداشتم دویدم ت حموم در رو هم قفل کردم ( کار خاصی نکردیم فقط پیرهنم رو در اورده بود و ...) بلند بلند گریه میکردم، اومد پشت در چند بار در زد گفت چی شده عزیزم؟ چرا اینجوری میکنی؟ چن دقیقه همونجا موندم (من خانواده مذهبی و سنتی داشتم و کلا خودم هم یکم معتقد بودم) صورتم رو شستم و لباسم رو پوشیدم و اومدم بیرون بدون حرفی گوشیم رو برداشتم داشتم ماشین میگرفتم که گوشی رو از دستم کشید و کاپشنش رو برداشت و گفت خودم میرسونمت، ت ماشین گفت یه جوری رفتار میکنی انگار به زور بهت دست زدم از سگ کمترم اگه یه بار دیگه سمت تو بیام.


 ۳ هفته هیچ کدوم نه تماس گرفتیم و نه پیامی دادیم، بعد از حدودا ۲۰ روز زنگ زد گفت بیا ت کوچه خوابگاه کارت دارم، آشتی کردیم...


به من احترام میذاشت و اهل حرف زور نبود، کم پیش میومد به چیزی گیر بده ولی اگه چیزی میگفت و گوش نمیکردم قیامت بود، دیگه هیچ وقت پیش نیومد که چند روز قهر باشیم ولی خب دیوانم می‌کرد. با همه این حرفا خوبی هاش خیلی بیشتر از بدی هاش بود و اونقدری خاطرات خوب ازش داشتم که میشد از اندک روزهای بد گذشت. 



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز