من جایی کارمیکنم ک صابکارم از هرنظرخانومه بسیارباشخصیت باوجدان مهربون باشعور ازنظراعتقادی هم خیلی ب خدااعتقادداره بهم میگفت همیشه میگفتم خدایاینی میشه ی پسرخوب پیداشه ک مثل من باکسی نبوده باشه تااینکه شوهرش سره راهش قرارگرفته بود وازدواج کردن من روز اولیکه همسرشودیدم فهمیدم اصلا ازنظر لول وشخصیت درحدصابکارم نیس والان دیگ مطمعن شدم چون چندروز پیش شوهرش اومده بود تواینستا بهم درخاست فالوداده بود درصورتیکه پیج من پیویه وفقط ۱۱ تافالوردارم امروزم اومد محله کار و خیلی چپ چپ نگام میکرد اصلااز نگاه شوهرش خوشم نیومد ازاین ادمای مریضه واقعا همش میگم خدایا این دختر ب تواعتمادکرده بود ازت یه ادم خوب خواسته بود این بی لول چی بود قسمتش کردی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
آدمی که ما انتخاب میکنیم دقیقا همونی هست که باید انتخاب کنیم و این دنیا هم خیلی دقیق و روی نظم هست
اگه اون آدم بد هست قطعا یه چیزی درون من بوده که این ادم انتخاب کردم و وجود این ادم باعث میشه خودم بیشتر بشناسم
« اگر زندگانی روزانهی شما در نظرتان حقیر مینماید تهمت ناچیزی بر آن نبندید. تهمت بر شماست که چندان شاعر نیستید تا جلال و جمال آن را دریابید. پیش هنرآفرین هیچچیز و هیچجا ناچیز و سرسری نیست.»
بعنوان یک خواهر میگم جایی که میدونی ممکنه پشت سرت حرف در بیارن یا اذیت شی نمون. به ی قرون هم نمی ارز ...
درسته ولی من واقعا کاری ب کارکسی ندارم ب این کارم خیلی احتیاج دارم راستش🥲فعلا شرایط اینکه برم جای دیگ کارکنموندارم خداکنه شوهرش رفتار مزخرفی ازخودش نشون نده