مردا از زن هایی که دنبال مال و اموالن فرار میکنن
و برعکس وقتی ببینن که به اموالشون چشم نداری ازش میبخشن ...
مامان من به ۲۰ و خورده ای سال زندگی مشترک و ۳ تا بچه ی قد و نیم قد و زندگی سختی رو که داشتیم ، با کار کردن حتی بیرون از خونه و پا به پای بابام زندگی رو چرخوندن
باز هم گاهی مجبور بود که از داشته هاش و طلا هاش بزنه تا ما و زندگیش رو رشد بده
بابامم به لطف زحماتش خونمون رو شیش دنگه به نامش کرد و بعد از رونق گرفتن کار و کاسبیمون ، براش طلا های زیادی گرفت .
مامانم باز همرو فروخت تا ماشین بهتری بگیریم ...
بابام براش مغازه گرفت
و مامانم هر چی از اونجا در میاره رو با بابام نصف میکنه
و کلا جفتشون بر این معتقدن که هر چی داریم رو باید تقسیم کنیم و حریص نباشیم
حتی بیشتر از اینکه فکر خودشون باشن ، به فکر هم دیگه هستن ...
میترسم که شوهر آیندم عین بابام مهربون نباشه
و منم زنی صبور عین مامانم نباشم :)