شوهرم رفته پیش مادرشوهرم از من گله کرده ایشونم اومده کلی نصیحت میکنه

منی که از رابطه نداشتن دارم زجر میکشم🤣

من بنظرم براتون طلسم و جادو کردن

اینم بزار به پای این که تازه زایمان هم کردی هاااا‌‌...منم یه مدت از همسرم متنفر شده بودم با این که با عشق ازدواج کردیم‌...دقیقا مثل همسر شما که میگی محبت میکنه بدم میاد منم همون جوری از محبت هاش بدم می اومد و به شدت هم اصلا اعتقادی به طلاق دادن نداشت اما من واقعا یه روز به خودم اومدم دیدم خیلی چیزای خوب داره که باید به خاطرشون زندگیم خراب نکنم....مهربونه...بد دهن نیست...خسیس نیست ..کاری هستش ...به شدت به فکر خانوادمون....هر وقت هر چی خواستم فراهم کرده برای همین بازم کم کم عاشقش شدم و الان واقعا مثل قبل دوستش دارم 

پسرش ۴ سال و نیمه اش تازه زایمان نکرده که

افسردگی نداری؟

سلام استارتر

من سال تا سال نظر نمیدم تو سایت

ولی اومدم بهت بگم  مادر منم دقیقا مشابه شما بود حرف شما رو هم پدربزرگم بهش گفته بود که در هر صورت باهاش ازدواج کنی

پدرم هم آدم بدی نیست ولی مادرم دوسش نداشت. قبل ازدواج خودکشی کرده بود. بعد ازدواج هزار بار قهر میرفت تا ما دبیرستانم بودیم

همیشه خدا درباره پدرم پیش خانوادش بد میگفت چون دوسش نداشت. و الان ما سرخورده ترین و مظلوم ترین بچه های فامیلیم فکر کنم. خانواده مادریم راحت پیشمون بدگویی پدرمو میکنن. مادرم وقتی میره پیش خانوادش زنگ بهش میزنیم خوشحاله ولی خونه خودمون همیشه گرفته هست

الان ک بزرگ شدیم ما بچه ها حقو به پدرمون میدیم. چون اگه مادرمون خوب باهاش رفتار کنه اونم خیلی خوبه

خب بدبخت دوست داره چکار کنه ؟؟

خودت با زندگیت لج کردی وگرنه اون مشکلی نداره .

تو مثل گذشته من هستی .منم شوهرم به انتخاب خودم نبود ، بچه اولمم به انتخاب خودم نبود ازش متنفر بودم و تمام لج میکردم .

ولی بهت بگم زندگی بازی و بچه بازی یا فیلم و رمان عاشقانه نیست !باید بجنگی برا زندگیت ، یه بچه به این دنیا آوردی که خودش نخواسته بلکه  تو و شوهرت به این دنیا آوردینش پس در برابرش مسئولید . بری طلاق بگیری آدم بهتری گیرت نمیاد خیالت راحت ، و اینم طبق تجربه خودم میگم چون شوهرت زیادی داره محبت میکنه چون آرومه توم گارد گرفتی ،خودمم اینو تجربه کردم در گذشته .

جا جدا کردنت خیلی مسخره س و بچگانه .

به خودت بیا لطفا . 

آدم وقتی میخواد بچه بیاره باید خوب فکر کنه .مگه بچه آوردن خاله بازیه؟

تو رو خدا اصلاح کن خودت . دارو بخور. رواشناس برو

حتی شوهرم ببر روانشناس بگو از رفتارش خوشت نمیا اونم خودشو تغییر بده

ولی ولی ولی ولی. فقط به خاطر پسرت زندگی نکن. خوب زندگی کن

بببین طلاق بگیر 

چون خودت انتخاب نکردی و دوسش نداری

چیه اخه

چون اینجوری اصلا عادلانه نیست

چند وقت پیش برادرهام سر مسئله ای دلخور بودن. یکی از فامیلامون پیش همسرم گفت بابا اونا خودشون با هم خوب نیستن بچه هاشونم همینطور

نمیدونی چقدر شکستم . نمیدونی چقدر خرد شدم.

و اینکه اگه نمیخوای طلاق بگیری. خواهش میکنم بدگویی شوهرتون پیش خانوادت نکن. فردا یا به پسرت سرکوفت میزنن یا میگن تو هم مثل پارتی.

عاقل باش ب خدا زندگی ها اکثرش همینه. زندگیتو بپذیر

دلم میخواد تا صبح بنویسم از آسیب هایی که به خاطر نارضایتی مادرم از همسرش ما بچه ها خوردیم بنویسم ولی...

اگه طلاق میخواستی نباید بچه میاوردی حالا که آوردی حق خودخواهی نداری عزیزم. 

اگه ازش بدت میومد باید همیشه آماده طلاق میبودی و بچه دار نمیشدی تا روزی که بتونی جداشی، حالا که بچه دارشدی باید برای درست کردن اون زندگی که اون بچه بیشتراز شما و همسرت توش حق داره تلاش کنی.