واقن سن بالایی هم دردسر دارع ها
گوشاشون سنگین شدع ها مادربزرگم زنگیده گفتع شیر بخر پدربزرگم گفته سیررر؟گفتع نه شیررر باز این گفتع سیر دیگه؟اینم گفتع اره بخر خلاصه بجا شیر سیر میخرع میارع یک
مادربزرگم میگ پس شیر کو اونم داد بیداد تو گفتی سیر دعوایی کردن باهم😂😂
باز مادربزرگم تعریف میکرد شهنارز پدرشو بردع دکتر پدربزرگم مهناز شنیدع میگف مهناز عه کی بردش؟اینم نمی شنید ک میگ مهناز میگف ارع دیروز بردش حالش بد بود پدربزرگم گف مهناز دختر عباس میشع؟؟؟😂اینجا مادربزرگم فمید اشتباهی فمیدع گفت تو دیوونع ای دارم میگم شهناز پدربزرگم میگع پس چرا من میگم مهناز تو میگی ارع😂باز دعواشون شد😂
خیلی موقعیتا اینجوری در طول روز پیش میاد کلی میخندیدیم😂😂😂اینام همش دعوا