من یک ماه پیش رفتم خونه مادرشوهر برای زندگی
حالا بعد یک ماه حالا مشکلاتم داشتیم رفتم خونه مادرم گفت مریضم شوهرم گفت صبح تا غروب برو باز بیا فرداش برو اما رفتم مادرم نزاشت غروبش برگردم حالا شوهرم میگه طلاق چیکار کنم
چند سالته؟ معلومه هردو خامین!
این چه شوهریه دیگه ،یچه که نیست ،انگار شیرخوره س شیرش و ندادی ...حالا من شوهرم یوقتا میره خونه مادرش دو روزم میمیونه ،مثلا الان خونه مادرشه از دیروز ،منم تنهام،ببخشید انگار دنباله بهانه س
شوهر منم همینه خوبه می‌زاره بری شوهر من که نمی زاره به سر برم بشینم
زندگی دونفرس دیگه. وقتی ازت همچین خواسته ای داشته بهتر بود به خواستش احترام می ذاشتی، به مامانتم همینو می گفتی تا به همه نشون بدی اولویت رندگی خودته در حال حاضر. خودت قلقشو بهتر بلدی. همینو می دونم که اگه زندگیتو دوسش داری لجبازی نکن و بین خودتون حلش کن
بله ولی یوقتایی مجبور میشی مثلا اگر من میرفتم مادرم گریه میکرد زندگی به کام برادرم تلخ میکرد منم انتظار دارم شوهرم اینو درک کنه تا بعداً تلفنی مادرمو راضی میکردم یا نمی‌رفتم یک مدت تا شوهرم اجازه میداد که حداقل یشب بمونم
😂😐👍🏻
مردا مودی ان جدی نگیر
با زبون خرش کن بگو عزیزم ببخشید برنامه بهم ریخت همینطور ک گاهی مادرت ب من احتیاج پیدا میکنه مامان منم اونشب نتونست دل بکنه نذاشت برگردم دفعه بعدی خودم مدیریتش میکنم
پشت سرهم زنگ نزن. یکمی زمان بده. بذار اون ببینه تو کجایی، چرا زنگ نمی زنی. بعد که سراغتو گرفت همینطوری با زبون خرش کن.
بچه ننه است یا نیست، بالاخره قبول کردی باهش زندگی کنی. باید راهشو پیدا کنی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
