شماره بده
ی ماشین گرفتم برم خونه
رانندهه میخواس شمارشوبدع
پشیمونم نگرفتم
چون ازاین پسرا ولگردو سوسولنبود کاری بود (چون یکم بام حرف زد گف خونه مجردی گرفتم فلات شهرکارمیکنم اینجاامدم خونه خواهرم )ب قیافشم میخورد ازاین بگیرا باشه
میگم شایداشنامیشدیم و بهم میخوردیم ب ازدواج ختم میشد
اخیرا پیشنهاد زیاد داشتم برا دوستی ولی مشخص بود دنبال سواستفادع و رابطه...ان پشیمون نیستم ک باهاشون دوست نشدم
ولی این پسره رو ک دیدم پشیمونم باهاش اشنانشدم
نمیدونم چکارکنم واقعا
میدونم الان میگید ک*خل ی
ولی دیگه داره ۲۷سالم میشه ن خاستگارایی ک سنتین پیگیرمیشن وجدین نه خودم اجازه میدم ی پسر باهام اشناشه
نمیدونم چکارکنم واقعا