سآواکی ها پیداشون کردن
خونه رو محاصره کرده بودن
ولی پروانه و بچه هرطور بود زدن بیرون
پروانه دلش واینستاد بچه رو گذاشت یگوشه ی تیکه نون داد دستش خودش برگشت خونه
تو خونه بودن خونه رو بمباران کردن
باهم مردن
سرآخرم نرگس زن قبلی امیر بچه رو برداشت
اما اون ساواکییه عاشق پروانه بود قبل از حملشون اومد ب پروانه گف
نمیدونم چرا پروانه ب امیر نگف تا جاشونو عوض کنن