دوتا بچه ۴ و نیم ساله و ۲ و نیم ساله دارم
بخدا از صبح ک بلند میشن همش بهونه گیری یا دعوا سر اسباب بازی یا هزارتا سختی دیگه ک بچه داره
سر سفره همیشه جنگ و دعوا هس
بچه اولم بشدت حرف میزنه یک دقیقه ساکت نمیشه
عصبی شدم معده درد گرفتم
خیلی پشیمونم خیللللللی
کاش راه برگشتی وجود داشت
دوسشون داری؟
چند سال دیگه به این روزات میخندی
وقتی میگم قبل بچه دار شدن ب همه چی فکر کنید برای این روزاس.
واکنشت موقع شلوغ کاری هاشون چیه
منم بچه‌هام ۴ساله و ۲ساله
خیلی شلوغن عوضش من سخت نمیگیرم بچن بزار راحت باشن
خدا حفظشون کنه ،مادر شدن تنها شغلی که تا روزیکه زنده ای یک سره باید ساپورتشون کنی خدمات بدی مراقبشون باشی دل نگرانشون باشی ...
هررررچیی دلت میخواد بگو. خودت و خالی کن. تو الان کوه آتشفشانی. من درکت میکنم
برن مدرسه کم حرف میشن، به جاش الان از این روزها لذت ببر، یه روزی دلت برای این سنشون تنگ میشه
دختر من مثل رادیو دائم روشن بود،بی وقفه درمورد همه چی حرف می‌زد، حتی تو خواب هم خواب حرف زدنش رو میدیدم و کلافه بودم، اما رفت مدرسه از کلاس دوم وسوم کم حرفتر شده
منم اشتباه کردم من یکی دارم
تو این شرایط بچه گناه داره
خب سختیای اولی رو دیدی دومی رو نمیاوردی
بچه یکی کافیه روانت سالم تره
حالا ک اوردی سخت نگیر ک بهت سخت میگذره
ناشکری نکن ولی تو نگهداریشون کمک بگیر حالا یا از خانواده یا مهد کودک که برا خودت هم تایم آزاد داشته باشی مشخصه که خسته شدی مخصوصا که بچه هات پشت هم به دنیا اومدن و بدن هم ضعیف میشه با بارداری و شیردهی. روش خوب برای جلوگیری داشته باش که غافلگیر نشی. برو دکتر بهت مکمل بده از کمک همسر و خانواده و مهد استفاده کن
