اگر شوهرتون گوش به فرما خانواده ش هست این تاپیک برای شما ست

عزیزم شما اگر تمایلی ندارید، میتونید برید و تاپیک های دیگه رو بخونید

آره حتما چرا که نه 

همسر من به شدت آدم نابالغی بوده و هست 

ما حدود سی، سی و خورده ای سالگی ازدواج کردیم، پس سنمون کم نبود 

همسرم از بچگی کار می‌کرد اما موقع ازدواج هیچی نداشت

کارش خوب بود، تحصیلات خوب و خلاصه از بیرون ویژگی هاش رو می‌دیدی واقعا با خودت میگفتی این دیگه عااالیه 

این ها رو گفتم که بگم لزوما اگر همسرتون بالغ نیست، شما نمیتونستید از قبل تشخیص بدید 

من شاسن آوردن اول ازدواج متوجه شدم که خواهر همسرم بسیاااار توو زندگیش دخالت میکنه 

همسرم به شدت دوستش داشت و ازش حرف شنوی داشت

اینا رو قبل عقد متوجه شدم اما فقط گاها از همسرم در مورد خواهرش سوال میکردم 

حتی ی بار بهم گفت من اگر خواهرم رو یک رو نبینم خییییلی دلم براش تنگ میشه و... 

کم کم متوجه شدم کل مخارج خواهرش رو می‌داده و خواهره رسما این بنده خدا رو تیغ میزده، برای همین همسرم ریالی پول نداشت موقع ازدواج 

پدرش ی آدم بسیاااار اروم، صدا از دیوار در میاد از این مرد در نمیاد اما کاملا بی مسئولیت، ینی ما جلوش بمیریم، کاری نمیکنه

مادرش تمام بار مسئولیت زندگی رو بر عهده گرفته، برای همین خانواده کلا مدیریت زنانه داشت و خب طبیعتا خیلی جاها پسرا ناتوان بودن چون یک زن همه جوره بزرگشون کرده بود و واقعا مدیریت زن و مرد توو خونه متفاوته و بااااید مکلم همدیگه باشن 

این رو هم گفتم تا برسم به اینکه:

1. اگر همسرتون نابالغ هست به احتمال زیاد مادرش مدیر خانه بوده 

2. خیلی وقتا خواهر و برادر بابت تیغ زدن ی لطف هایی در حق شوهر شما میکنن و همسرتون این سواستفاده رو متوجه نیست و وقتی اون سو استفاده قطع بشه، خواهر و برادر راهشون رو میکنش و میرن 

یاد بگیریم مودب و محترم باشیم و کسی برده و غلام ما نیست، منم توو تاپیک خودم طبیعتا هرطور بخوام مینویسم نه طبق میل و خواسته شما 

من خیلی مشاور رفتم 

اوایل اصلا نمیدونستم ماجرا چیه 

تا در نهایت متوجه شدم همسرم نابالغ هست 

حالا در مورد ادن نابالغ چطور باید رفتار کرد (من صرفا میگم و مینویسم جهت هم صحبتی نه اینکه من بگم و بقیه گوش کنن و تایید کنن پس اگر موردی به ذهنتون میرسه، لطفا شما هم بنویسید) 

1. دوری از آدمی که همسرت بهش وابسته هست اولین قدم توو بالغ شدنه، چون شما با یک آدمی طرف هستید که بچه س، بزرگ نشده و شما واقعا باید مثل یک مادر بزرگش کنی، از مادرش یا خواهرش هرچی دور باشه بهتره چون این دوری باعث میشه بالغ بودن رو بشناسه 

2. در ابتدای بالغ شدن واقعا باید براش مادر باشی، ینی حوصله کنی گند بزنه و به جای اینکه بگی مرد گنده چرا خبرا کردی، ازش تعریف کنی، این چیزی بود که برای خودم واقعا وحشتناک بوده و هست 

3. محیط متشنج خونه، اون مرد رو میبره سمت مادرش، چرا؟! چون اون مادر همیشه بهش میگه تو خوبی، زنت بده، جامعه بده، بقیه مشکل دارن، مثل ی بچه ای که توو دعوا کتک خورده میاد پیش مامانش و مامانش بهش میگه اون بچه ها بی ادبن، میرم میزنشمون و... این واقعا بدترین قسمتش هست 

دوستان شما هم هر تجربه خوب و بدی دارید بگید لطفا 

چون به نظرم توو این شرایط ها چیزی جز تجربه نزیسته و برگرفته از دیگران نمیتونه کمک کنه

ی مورد دیگه هم که خیلی مهمه اینه که همسرتون بهتون اعتماد کنه، تا اعتماد نکنه تمام رف و کارهای خونه رو میبره پیش مادر و خواهرش میگه، چرا؟ چون بهشون اعتماد داره و وقتی به آدم مورد اعتمادش میگه خیالش راحته که دیگه مثلا اگر اون موضوع اشتباه باشه مادر و یا خواهش رفع میکنن یا کمکمش میکنن 

دقیقا مثل بچه ها که میان تمام اتفاقات مدرسه رو به مامانشون میگن، چون اون حجم از اتفاق برای مغزشون زیاده، دنبال جلب توجه مامان هستن، میخوان بگن فلان همکلاسم اون کار بد رو کرد حالت چوغولی و...