تو خانواده هممون چندتا چندتا مشکل داریم
مثلا من گردن و دستام و کمرم و چشمام اسیب دیده همچنان میرم سرکارو کارخونه انجام میدم و بازم به کارام نمیرسم همش خسته و بی خوابم مجردم هستم..
بابا مریض و خونه نشین شده بهش رسیدگی میکنم
مامانم کارای فروشگاه رو بعهده گرفته وقتی میاد خونه داغون و له حتی غذا هم نمیخوره نماز میخونه میره میخوابه عصر یه چیزی میخوره دوباره میره فروشگاه تا شب
اجیم شاغل و دانشجوعه تو شهر دیگه تو خوابگاه زندگی میکنه اونم اخرهفته ها خسته داغون میاد یکم کمک میکنه و هی غرمیزنه
داداشمم هست اونم هی میاد لوس میکنه خودشو این چه غذاییه اون چیه نمیخورم خیلی اذیتمون کرده
اصلا استراحت ندارم زندگیم همش شده بدو بدو حتی میرم بیرون لذت نمیبرم ارامش روحی و روانی ندارم همش افسرده و بدحالم کسی بهم توجه نمیکنه همه ازم انتظار دارن