بچه ها با یه پسر آشنا شدم و فهمیدم زن داداشام بش گفتن که من دختر منزوی و گوشه گیری ام بیاین ی لحظه

بچه ها این پسر همکارمه. فامیل خیییییلی دوره. خیلی دور. پسردایی زن داداشم میشه. پرستاره خواهرشم پرستاره.من مامام. من خونوادم خیلی سختگیرن تو ارتباط با پسر. کلا میگن از هرچی پسره فاصله بگیر. یه بار قبلاااااا با همکارم آشنا شده بود فقط چت و تماس و تو محیط کار میدیدمش بعد داداشم فهمید فالگوش پشت در می ایستاد هکم کرده بود منو زده بود. جوری شدم که از دور رد میشم و به هیچ پسری از پسرای همکارسلام نمیکنم.دست خودمم نیست. ولی میبینم دخترا اجتماعی ان ولی من نه. بخصوص منی که مامام و با پسرا ارتباطی نداشتم.محیط کلاس و کار خانمه همش.

خلاصه زن داداش دومم هم همسایه همین پسره هستن. پسره چندروزه با من حرف میزنه و میگه همکارا تورومعرفی کردن و اینا.و من میخوام ازدواجم سنتی نباشه و باید آشنا بشم و فلان. من با زن داداشام ارتباطی ندارم. پشت من حرفایی میزدن یا مثلا چیز مشترکی نداشتیم اونا سی و خورده ای ، چهل سال هستن من 28 سال  مجردم و حقیقت چیز مشترکی بااونا ندارم و وقتی دانشجو بودم صبح تا شب کلاس بودم الانم شاغلم از خونه به سرکار ولی اونا همش زوم کردن که مثلا گوشواره پوشیذم یا یه بار مثلا ساحلی پوشیدم میگفتن مگه توام از اینا میپوشی؟ ما خانوادم ضعیف بودن و حالا دوس دارم بع خودم برسم و سرگرم خودم باشم ولی اونا بااینکه بچه دارن بازم ول کن من نیستن و پشتم حرف میزنن بااینکه من قطع ارتباط کردم