خیلی ترس همه موجودات رو گرفته میخوام هر کاری بکنم یه چیز میاد تو ذهنم میگه پاتو برداشتی بابات میمیره یا این ظرف رو اینجوری شستی مامنی گردنش میشکننه
از عید و عروسی عزا و ... همه چی میترسم چون یه چیزایی میاد تو ذهنم حتی نمیتونم ب راحتی ب دیگران سلام کنم میخوام هر ماری کنم چیزی میاد تو ذهنم هی اذیتم میکنه بخدا دیگه خسته شدم میترسم پا بذارم رو فکرام اتفاقی بیوفته دیگه هی تکرار میکنم تا اون اتفاق رو خنثی میکنم یه بچه کوچیک دارم و الان حامله ام همش گریه میکنم تا قبل اینکه حامله شم روزی ی ورق زولپیذم میخوردم از این فکرا
مشاوره رفتم و قرص خوردم ولی خوب نشدم یه ترس همه وجودم رو گرفته دیگه نفرین به اینو اون میکنم دوست دارم یه اتفاق. بد برا یکی از اقوام بیوفته