زندایی من آدم فضول حسود روانی و خطرناک و ذات خرابیه
کل طایفشون اینجورین
من قبل ازدواج دغدغه داشتم.
چجوری ازدواج کنم یه بلایی سرم نیارن
الحمدالله شوهرم نور عالم تابه
۴ سال بزرگتره. از ۱۸ سالگی تهران بوده.
مادرش فوت شده. و از روز اول با من لاس میزد و اینا.
همکلاسی بودیم. بعد دیدم وضع مالیش خوبه کم کم اکی شدم. با خانما راحته.اصلا مذهبی نیست.
دیگه از خانمای بیرون اگه قشنگتر باشن که بیشتر باید بترسم. دیگه حساسیت ول کردم و بیخیال شدم