ن جوری بودیم ک زبان زدفامیل شده بودیم بعدزایمان مثل پروانه دورم میچرخیدهمه میگفتن عه شوهرفلانیوببین چه بهش میرسه
بااینکه خونه مامانم بودم میرفت کارمییومداونجاپیشم کارامومیکردبچه روشب تاصبح نگه میداشت ک بخوام
چ بدونم به دفعه عوض شد 🤷♀️
بهش شک کردم مچشوگرفتم گفت من نکردم ک نکردم
فهمیدم شماره مخفی داره بازگردن نگرف بحث کش پیداکردورسیدبه اجراگذاشتن مهریه روشکایت