با دوست قدیمیم که ۱۵ساله دوستیم و دوماه کات
تو جمع مهمونی دوستانه دیدمش امروز
دودل بودم برم روبوسی کنم در کوشش بگم دعوا مال بجه هاست اشتی کنیم ولی منصرف شدم یه سلام سرد و دست دادم و تو چشاش نگاه نکردم حتی برای حفظ ظاهر تو جمع
علت کات: بعد ۱۴سال فکر کرده من جسی و مغرورم
جون یه روز خاب بودم یه روزم شلوغ بودم سرکار تلفنش رو جواب نداد
موقع خاب که نفهمیدم و فکر کرد دروغ میگم
سرکارمم جواب ندادم پیام دادم. بهش گفتم شلوغم بذار شب زنگ میزنم
گفت تو بر من وقت نمیذاری و قهر کرد😂
منم گفتم بیخیال اشتی دندون لق خودش خودش رو کشیده انداخته دور چرا میخای وصله پینه کنی
بذار فکر کنه من مغرورم
رفتم دو با خنده گفت سلام خوبی
منم سزد گفتم سلام رفتم اونور
یاد حرف زشتش اقتادم که بهش گفتم من شلوغ بودم وقت نداشتم حواب بدم گقت این حرفا ک س شعر و چرته ینی یه دیقه وقت نداشتی
خودم خیلی مودبم