پسر داییم از من خوشش میومد اومد خواستگاری من سنم کم بود مامانم اینا نه گفتن من 17 بودم اون 24
بعد این مدت زنم گرفت حتی بهم پیام میداد من جواب نمیدادم اصلا
زنش میدونه پسرداییم منو دوست داشته
مدام منو تحقیر میکنه مثلا امتحانای ترمم چون میرفتم سرکار معدلم خوب نشد مامانم گفت اینم هی معدلش کوبید تو سرم
یا مدرک زبان میخواستم بگیرم پول نداشتم برم دوره اش
رفت همون دوره گذروند اوکد گفت من گرفتم
لباس میخرم عینش میخره و...
این دفعه دیگه جلو جمع بهم گفت هنوز لیسانس نگرفتی بی عرضه تو سن تو ارشد میخونن
منم دفعه بعد شوهرش پیام داد جواب میدم یه کاری میکنم زندگیش بهم بخوره آدم شه
لیاقت بزرگواری نداری هرچی جوابت ندن