برو پی هدفهات. ب مرور مشکل غذاحل میشه
داداشت درس میخونه؟
بعد کنکور داداشت یکم کار خونه یادش بده با هم شریکی انجام بدیم یکم وقتت آزاد بشه بتونی به کارای خودت برسی
عزیزم من همکارام بچه کوچیک دارن میان سرکار... توام میتونی
نه واقعا یه بار تن ماهی رو گذاشته بود و خوابش برده بود من اگه نمیرسیدم بهش خونه میرفت رو هوا
یه بارم غذا گذاشته بود گرم بشه سوزنده بود با بوی سوخته فهمیدم چیکار کرده اصلا نمیتونه کاری کنه
بعد به خاطر بیماریش هم دلم نمیاد تنهاش بذارم باید یه همدم داشته باشه
عجیبه همه عمه هام میگن خودت براش پیدا کن اخه شما با اون سن و تجربه. این کار رو به دوش من میندازید !؟
شما به چند نفر بسپار که آدم مطمئن میخوای بین ۴۰ تا ۵۰ و خورده ای .... خیلی از خانوما دوست دارن سرپرست داشته باشن خصوصا اگر وضعیت مالیشون ضعیف تر باشه بعدم شما که ازدواج کنی بابات خود به خود خودش دنبال این میفتا کسی رو بیاره
من اگر جای شما بودم برای درس نمیرفتم از شهر و خونمون ولی با توکل به خدا موقعیت های ازدواجم رو پیگیر می بودم
اول بگم که خدا صبر بده عزیزم بعدش به نظرم تنها کار اینه که بابات ازدواج کنه نمیشه تا آخر عمر پیشش باشی توهم زندگی داری اخه
کدوم شهرید
خدا مادرتون رو رحمت کنه. اول از همه بگم برادر شما و پدرتون راحت میتونن خودشون زندگی کنن پس این ذهنیت رو بندازید دور که بدون شما نمیتونن
یادتون باشه هیچ وقت شما حق ندارید خودتون رو قربانی کنید این وسط، بشینید با پدرتون صحبت کنید، در مورد خودتون و‌خودش و شرایطی که پیش اومده، غیر از خودتون کسی نمیتونه این مشکل رو حل کنه از بیرون کسی نمیتونه فقط خودتون
عزیزم خدا مادرتون را بیامرزه.میدونم تو شرایط سختی هستین ولی بهتره خودت و برادرت پیشنهاد ازدواج مجدد به پدرتون بدین با خانومی ازدواج کنه که نازا باشه براتون مادری کنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
42 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
