2777
2789
خدامنو بکشه،آخه شوخیا خطرناک میکرد شیطونه خانمش بهم گفت منم تو خونه دعوای بدی باهاش کردم ازاون شب ای ...

فقط باید بهش آرامش بدی بیچاره خیلی ترسیده پسر من این مشکل رو داره دکتر بردم میگه فقط باید روانش آروم باشه خودت باید ببینی چطور ترسوندیش خودتم درستش کنی اما زمان می بره صبور باش

خدایا منو هیچوقت محتاج کسی نکن.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بامداد میزدبه بچه ها ترسیدم بلایی سربچه های مردم بیاد دعواش کردم😔اما نزدمش

حتما بد دعواش کردی.

الان دلشو بدست بیار.

بعد با محبت بهش بگو مامان جان مداد خطرناکه.

باید با بچه ها دوست باشی.

ببرش بازار.واسه خودش اسباب بازی انتخاب کنه.


حتما بد دعواش کردی.الان دلشو بدست بیار.بعد با محبت بهش بگو مامان جان مداد خطرناکه.باید با بچه ها دوس ...

بخدا بغض گرفتم خیلی عذاب وجدان دارم،کاش میزدم ولی اینجور دعواش نمیکردم وقتی گفت بامداد زده به بچه خیلی ترسیدم بچه کسی آسیب ببینه ولی امروز میبرمش بازار حتما

بخدا بغض گرفتم خیلی عذاب وجدان دارم،کاش میزدم ولی اینجور دعواش نمیکردم وقتی گفت بامداد زده به بچه خی ...

مداد هم خطرناکه.

یکسال تو مشهد.تو شوخی دانش اموزی ( دبیرستان دخترانه) مداد رفت داخل چشم یک بچه.

کلا نابینا شد.

😔😔😔😔درست میگید،حالاچیکارکنم؟؟؟چطورجبرانش کنم؟

نمی‌خواستم سرزنشت کنم 

ولی واقعا ازت انتظار نداشتم 

سریع پشت جگر گوشه تو رها کنی 

حداقل حرفهاشو میشنیدی 

گناه داره 

مادر تمام تکیه گاه بچه عین خدا میمونه برای بچه 

زدی دیوار و تکیه گاه و کلا ترکوندی 

ازهمه بدتر اون معلم هر روز از این قضیه سواستفاده می‌کنه 

میزنه تو سرش 


مداد هم خطرناکه.یکسال تو مشهد.تو شوخی دانش اموزی ( دبیرستان دخترانه) مداد رفت داخل چشم یک بچه.کلا نا ...

وآسه همین ترسیدم کلا هرچی شیطونی میکرد کاری نداشتم تاخانمش گفت بامداد زده دیگه خیییلی ترسیدم و قاتی کردم بلایی سرکسی بیاد چیکار میکردم

نمی‌خواستم سرزنشت کنم ولی واقعا ازت انتظار نداشتم سریع پشت جگر گوشه تو رها کنی حداقل حرفهاشو میشنیدی ...

هیچ وقت کاری بهش نداشتم میگفتم پسربچست شیطونه،ولی وقتی گفت بامداد زده به بچه قاتی کردم،امانزدم😔

روغن بادام تلخ بگیرین، شب ها موقع خواب کمر و زیر دلش رو بمالین و با شال پشمی ببندین تا صبح.

دوری از استرس و دعوا

پرهیز از سردی ها مخصوصا در شب به مدت بهش شیر ندین

من پسر هشت ساله م با همین توصیه ها به لطف خدا خوب شد

نمی‌خواستم سرزنشت کنم ولی واقعا ازت انتظار نداشتم سریع پشت جگر گوشه تو رها کنی حداقل حرفهاشو میشنیدی ...

ادامه صحبتم اینجا می‌نویسم 

نمی‌دونم تا حالا تو شرایط قرار نگرفتم 

نمی‌دونم چطوری میتونی درستش کنی 

بغلش کن نوازشش کن 

براش توضیح بده اشتباه برخورد کردی 

ورود قضاوت کردید 

شاید اگر بفهمه زود قضاوتش کردی و متوجه اشتباهت شدی 

بچه ها زود می‌بخشن 

فقط نا امید شده و فکر می‌کنه دیگه دوستش نداری 

من از کلاس اول به معلم بچم گفتم 

درس بچه اصلا برامون مهم نیست 

حق نداری بخاطر درس تنبیهش کنی یا دعواش کنی 

ولی اگررررر مورد انضباطی بود 

دریغ نکن 

اینقدر به تربیت خانوادگی بچم اطمینان دارم می‌دونم رعایت می‌کنه 

برای درسش هم چند ساله خودم درستش میدم . ماشاالله عالیه 

معلم بفهمه بچه صاحب داره بیخود می‌کنه بچه رو دعوت کنه که کار به شکایت به والدین برسه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792