2777
2789
ادامه صحبتم اینجا می‌نویسم نمی‌دونم تا حالا تو شرایط قرار نگرفتم نمی‌دونم چطوری میتونی درستش کنی بغل ...

آره درست میگی من خیلی اشتباه کردم امروز میبرم براش کادو میخرم😔

تو مادر خوبی هستی . تو بهترین مادر برای اون بچه ای . هیجکس مثل تو دوستش نداره و نگرانش نیست . تو نمیخواستی که این اتفاق بیفته تو فقط هدفت تربیت بود . الانم نگران نباش خوب میشه با یه پزشک مشورت کن  عذاب وجدانتم بذار کنار اگر میتونی مجدد باهاش صحبت کن و بهش ارامش بده و بهش بگو که این اتفاق برای خیلیا پیش میاد و چیز خاصی نیست و حتما رفع میشه ان شالله

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یه جاهایی جدی صحبت کردن با بچه ها نیازه.قبل خواب خیار خورده احتمالا از اونه. بچه ی من ۶ سالشه.اگه قب ...

آره چون با مداد زده بود به بچه ها ترسیدم،ولی میدونی چیه این تا صبح آب میخوره وجیش نمیکرد این دوشبه جیش میکنه ترسیدم 

هیچ وقت کاری بهش نداشتم میگفتم پسربچست شیطونه،ولی وقتی گفت بامداد زده به بچه قاتی کردم،امانزدم😔

گاهی وقتها یه حرف برابری می‌کنه با صد تا زدن 

من بچمو طوری عادت دادم اگر تو بدترین شرایط گیر کنه 

میاد همه رو برام توضیح میده وارم کمک میخواد 

یه روز اومد گفت یکی از بچه ها با چتر باز شده بهم حمله ور شده 

ومن کاملا می‌فهمیدم دلیل رفتار اون بچه چی بوده 

گفت مامان چند بار به معلم اطلاع دادم که این میزنم

یهو بعد چند بار که منو زده عصبی شدم ...مدادم رو پرت کردم 

خورده تو صورتش 

گفتم وای اتفاق بدی که نیفتاد گفت نه  فقط گفته بابامو میارم

گفتم الهی بمیرم چقدر فشار بهت اومده که همچین برخوردی داشتی ...من بودم شاید بدتر از تو رفتار میکردم ...چون آدم عصبانی نمی‌فهمه مغزش کار نمیکنه ....ولی الان که آرام شدی به نظرت بهتر نبود به رفتار دیگه ای میکردی 

گفت باید صبر میکردم یا از کلاس میزدم بیرون تا اون روز تمام می‌شد می اومدم با تو مشورت میکردم 

روز بعد رفتم مدرسه 

تا وارد حیاط شدم 

بچه پر رو ماجرا با چند تا از رفیق‌های شبیه خودش دورم جمع شدن و تعریف کنان که آره بچه شما منو زده 

گفتم زده کجات 

گفت مداد پرت کرده برام 

گفتم اتفاقی برات افتاده 

گفت نه 

گفتم وای حیف شد کاشکی میزد تو چشمات کورت میکرد 

من بهش سپردن صبور باش ولی اگر صبرت لبریز شد 

بزن کور کن بزن فلج کن بزن پدر طرفو دربیار 

من و بابات پشتت هستیم 

شانس آوردی فقط پرت کرده 

مراقب خودتون باشید 

مستقیم رفتم پیش معلم  تا چشمش بهم خورد خانم بچه ت مداد پرت کرده 

گفتم بچه من قبلش  اومده بهت اعتراض کرده 

چرا گوش شنوا نداری 

حتما باید بچه صبرش لبریز بشه  کار به جاهای باریک کشیده بشه 

بیا بریم پیش معاون 

بچه منو آوردن دوستاش شهادت دادن که قبل از این اتفاق چند بار بچه من به معلم اعتراض کرده 

معلم بی اهمیت بوده زنگ سوم این اتفاق افتاده 

خود معلم شرمنده شد 

البته این اتفاق کلاس دوم بود افتاد 

من هرسال با این معلم های بیسواد فیلم دارم 

ببین از اول می‌تونستم جبهه بگیرم 

ولی باید خودتو بزاری جای بچه و واقعا درکش کنی 

شاید حونش به لبش رسیده 

بخصوص هر مادری واقعا اگر مادر باشه 

باید بچه شو خوب بشناسه 

از اون قضیه به بعد اون بچه های بازیگوش اصلا کاری به بچه من ندارن 

میگه مامان دو ساله گذشته از سایه من میترسن سر به سر همه میزارن ولی کاری به من و وسایل من ندارن


اینم شده مثل چکی که سرباز میزنه به فرمانده اش😂😂

آدمها همه جایز الخطا هستن 

دلیل نمیشه طرف چون بزرگتر همه کارهایش درسته 

یه چیزی کردن تو مغزمون  که طرف بزرگتر تمومه دیگه خداست استغفرالله 

خدامنو بکشه،آخه شوخیا خطرناک میکرد شیطونه خانمش بهم گفت منم تو خونه دعوای بدی باهاش کردم ازاون شب ای ...

حالا انقد خودخوری نکن. هیچی نیست 

همین یه بار شده 

ولی سعی کن جور دیگه تنبیهش کنی مثلا چیزی که میخواد رو یکی دوبار بهش ندی یا چند ساعت باهاش قهر کنی 

اینا هم جواب میده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز