ما ن اختلافی بینمون بوده ن دعوایی نه هیچی که بگم بخاطر این باهام حرف نزد
یا حتی صمیمی هم نبودیم که بگم دعوای بینمون پیش اومده باهام حرف نزد
وقتی رفتم خونه مادرشوهرم اینا برادر شوهر مجردم اصلا حتی یه کوچکترین سلام هم باهام نکرد دم در وایساده بود اول با مادرشوهرم حرف زدم خواستم با اون حرف بزنم روشو اون کرد نامحسوس خیلییی بهم برخورد
بعدشم یکم نشست گذاشت رفت حتی برا شامم خونه نیومد🥲
اصلا بهم نگاه هم نمیکردولی یکی دوبار صورتشو برگردوند غیر مستقیم نگام کرد
نگید حساسم من مثل یه برادر برام عزیز بوده مثلا زن داداشش بودم انگار ک دشمنش بودم
بنظرتون چرا اینطور کرد؟باهمه گرم بود خوب رفتار میکرد
من چندبار بهش نگاه کردم ک اگ بهم نگاه کرد سلام علیک کنم باش ولی اصلااااا به اونی که جفتم بود نگاه میکرد برمن نه😐