2777
2789
عنوان

قرار مادر شوهرم

188 بازدید | 10 پست

مادر نامزدم فردا میاد خونمون از راه دور میاد چندروز خونمونه نامزدم خودش ایران نیست مامانش میاد بهم سر میزنه حالا همیشه مامانش سوال می‌کنه که نامزدم مثلا توجه داره به چیزی بخوام فلان بهمان منم میگم آره مثلا اوکیه چیزی بخوام برام پول میزنه حالا تازگیا یکم از نامزدم ناراحتم درمورد موضوعی بنظرتون به مامانش بگم یا نگم بین خودمون باشه 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

نگو

 کاربران محترم:زمانی که تاپیک میزنم یعنی انتظار هر نوع اظهار نظری را دارم ،پس مشکلی با انتقادشما ندارم در صورتی که ادب کلامتون در تاپیکم رعایت بشه . ،،،،اما زمانی  که در تاپیک کاربران دیگه اظهار نظر دارم هرچند که تبادل نظر هست ، پاسخی که میذارم برای استارتر اون تاپیک هست اگر از کامنتم خوشتون اومد و ریپلای کردین خوشحال میشم اما اگر مطابق میلتون نبود لطف کنید بگذرید  چون چیزی که من کامنت گذاشتم دیدگاه من بوده و نسبت به منطق خودم پاسخ دادم پس تنها استارتر اون تاپیک حق انتقاد از کامنتم را دارند  در صورتی که صحبتم تضاد داشته باشد با عنوانشون اگر پاسخی از جانب من دریافت نکردین  دلیل بر این نیست که حق با شماست

من یه بار اینکارو کردم با اینکه هنوزم میگم مقصر شوهرم بود البته شرایط من خاص بود اون موقع هم رفته ب ...

چه اتفاقی افتاد خوب بود با بد نتیجه ؟اخع ما هنوز عقد نکردیم نشون هستیم

چه اتفاقی افتاد خوب بود با بد نتیجه ؟اخع ما هنوز عقد نکردیم نشون هستیم

من باردار بودم و رفتیم جایی کار داشتیم از اونور که اومدیم شوهرم با سرعت رانندگی می‌کرد و میترسیدم و هی بهش میگفتم آروم همه ش میگفت نترس بعد یهو یه آدم که نمیدونم از کجا وسط جاده پیداش شد نزدیک بود بزنیم بهش و من خیلی ترسیدم و گریه کردم،وقتی رسیدیم خونه رفتم تو اتاق ولی پدرشوهرم دنبالم اومد و قسمم داد برای چی گریه کردم منم جریانو بهش گفتم و به شدت با شوهرم دعوا کرد اون لحظه عهد کردم چه مسئله ی کوچیکی بود چه بزرگ به هیچ عنوان به کسی نگم و بین خودمون حلش کنیم،حریممون حفظ بشه خیلی بهتره

من باردار بودم و رفتیم جایی کار داشتیم از اونور که اومدیم شوهرم با سرعت رانندگی می‌کرد و میترسیدم و ...

این خیلی ساده بوده اصن نیاز به گفتن نداشته بنظرم مسئلع من کلی هست یا نامزدم 

این خیلی ساده بوده اصن نیاز به گفتن نداشته بنظرم مسئلع من کلی هست یا نامزدم

خب ببین دارم میگم مسئله ی کوچیکی بوده،ولی من مشکلات بدتری رو گذروندم ولی دوس نداشتم کسی باخبر بشه و خودمون اون مسئله رو حلش کردیم،و خداروشکر زندگیمون امنیت داره حتی بچه هامم عادت دارن هر اتفاقی که بیفته یا هر بحثی پیش بیاد پیش احدی حرفی نمیزنن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز