خیلی ناراحتم بخونین توروخدا
از اول بگم متوجه بشین کامل
من ۹ سال پیش چقد بابامو توفشار انداختم براجهازم همه وسایل هارو خوبشو برمیداشتم بیچاره خانوادمم هم هیچی نگفتن هرچی گفتم خریدن
فک کن اون موقع مبل اینا ۱ تومنی اینا میگرفتن اکثرا حتی عموی خودم و پسرعمه شوهرم ک باهم بود عروسیمون حتی مبل ۸۰۰ گرفتن ولی من رفتم ۴ تومن دادم مبل هنوزم بعد ۹ سال مبل هام سالمن برااونا چندساله شکسته انداختن
بعد حتی یه همسایه دارن شوهرمینا از مامانم پرسیده بود آقاتون کارش چیه جهاز خوب گرفتین
بعد برا کادو پاتختیم و اولین عیدیم هم النگو گرفتن برام
حتی داشتیم خونه میگرفتیم صوهرم طلاهامو فروخت من گفتم النگوهایی ک مامانمینا خریدن رو نفروشیم اینا بمونه گفت نه اونم فروختیم خونه هم ب اسم خودش خرید اینا بکنار
بعدش دخترم ک بدنیا اومد سیسمونی گرفتن اوردن
دخترم ۱ سالش بود میرفت تو کشو کمد یبار ک رفته بود کمد برگشت روش ضربه بدی بسرش خورد خونریزی مغزی اینا کرد بعدش الان ک ۸ سالشه خوب یادنمیگیره گفتن ک باید مدرسه استثنایی ببریمش
بعد من بخاطر همین کارهای دخترم و اینکه باردارم الان و نباید زیاد استرس و ناراحتی بکشم کل روزم گریه س فقط بعد از صب دنبال کارای مدرسه بودیم شوهرم گفت باباتینا هیچی ندادن هیچی نیاوردن این یدونه کمدم براچی میاوردن افتاد بچه رو اینجوری کرد
من تنهام کسیو ندارم از صب ناراحتم حرفامو فقط بمامانم میگم اونم نمیخام اینچیزارو بگم اونارم ناراحت کنم
یچی بگین آروم شم
گفتم چرا نگرفتن گفتم چقد گفتم دوتا النگو رو نفروش هیچی ندارم اینا بمونه گوش نکردی چرا نیاوردن گفت تو اصلا حقته اینجوری بشه بخاطر توعه این مشکلات