من از وقتی دختر بودم تا الان که ۳۴ سالمه مدام کمک حال بقیه بودم خیابون کسی رو محتاج میدیدم میبردمش غذاخوری
به سگ و گربه ها غذا میبردم همیشه گربه ها بچه هاشونو میاوردن حیاط بابام تحویل من میدادن میرفتن دنبال زندگی خودشون 😅سر این مساله همیشه با بابام بحث داشتیم
تو بعضی کانالای تلگرامی معتبر شماره حساب افراد بی بضاعت میذاشتن پول واریز میکردم
تا همین دیروز هم باز ادامه میدادم از ته دل نه اینکه ادم مذهبی باشم اصلا نیستم ...
اینارو گفتم بدونید چجور ادمی هستم دلی اینکارا رو میکردم ولی چنان بدی و تهمت دیدم دیگه پشیمون تموم کارامم خودمو احمق میدونم
همسایگی ما تقریبا 8 ماه پیش یه خانواده اومدن خونه رو با چک و کلی بدهی خریده بودن میدونستم دستشون تنگه مدام براشون آذوقه و خوراکی میبردم
بچه هاش میومدن خونه مون از اتاق پسرم کلی اسباب بازی میبردن پس نمیاوردن چیزی نمیگفتم
غذا میپختم درو میزدن که بوی غذا میاد سریع براشون اندازه سه تا بچه اش غذا میذاشتم کیک میپختم سهمشون جدا بود از باغمون میوه میاوردم سهمشون جدا بود
تا که این چند روز ازش خبری نشد
رفتم درو زدم دیدم خواهراش خونه هستن میشناختمشون گفتم چیشده خواهرتون کجاست
گفتن جن زده شده جن تسخیرش کرده
خندیدم گفتم یعنی چی
گفتن اره از وقتی همسایه ی شما شده روزی 25 بار غش میکنه بردیمش ملا گفته جن رفته بدنش باعث غشش میشه .گفتم چرا این همه مدت دیدمش نگفته من غش دارم همیشه سالم بوده
گفتن نه حالش خیلی بده معلومه همسایه براش دعا زده معلوم میس چی به خوردش دادن اینطوری شده
قشنگ معلوم بود منظورشون منم
به حدی ناراحتم از حماقتم از سادگیم
هر چی بگن به روم حق دارن احمق بودن از منه
به هیچکس کمک نکنید هیچکس جز خانوادتون تو خونتون راه ندید تهش یه دردسر درست میکنن براتون
شوهرم خیلی گفت به غریبه انقدر رو نده کمک نکن حقمه هر تهمتی بشنوم