همچنان من وخواهرشوهرم

عجب صبری داری.

من بعد یکسال بدجور قاطی کردم

عزیزم چقدر بهش رو دادی، مشکل از شماست، بهونه بیار، بگو نیستم

ببخشید ولی چقدر پرروعه 🤐

خوشبحالشون اینقدر بیکارن ما که هرروز هفته شوهرم سرکاره 

شغل همسرش چیه که باخیال راحت میان و چندروز میمونن 

ازجمله خونه داداشمه متنفرم یکی نیست بگه اگه داداشتون زن نمیگرفت و زتش جهاز نمیاورد بازم خونه ی داداشی درکار بود که توبری توش و فضولی کنی و خونه ی داداشمه راه بندازی 

لبای بهش نده یک لباس کهنه از شوهرت بهش بده اخم کن و غذا نپز پاشو برو مهمونی و بگو منم نیاز به تفریح و استراحت دارم همش خواهرت نباید بیاد بخوره منم دلم می خواد برم خونه بقیه .... یک دعوای حسابی راه بنداز و جواب سلامش را هم دیگه نده اصلا تیکه انداختن برای این آدم جواب نمیده . از قدیم میگن جنگ اول بهتر از صلح آخر . اگر می خواهی نجات پیدا کنی باید بدون رودربایستی باهاش یک دعوای حسابی کنی و حتی یک کلمه هم باهاش حرف نزنی تا راحت بشی 

شبایی ک اونا میان با همسرت رابطه نداشته باش. یک کم بهش سخت بگذره. بهشون بگه نیستیم خونه

بدون همسرت نرو مهمونی یک سر بهش بگو این هفته می خوام برم فلان جا .... اگر دیدی حریف شوهر و خواهر شوهرت نیستی به شوهر خواهر شوهرت بگو . یکی از آشناهای ما حریف خواهر شوهرش نمیشد زنگ زد به شوهرش و نشوندش سر جاش . باید قاطع برخورد کنی وگرنه تا صد سال دیگه اونا همچنان به کارهاشون ادامه میدن و تو هم باید بشینی تاپیک بزنی با خواهر شوهرم چه کار کنم ؟؟؟؟