مادرشوهرم زنگ زده به شوهرم

مامانم وقتی داداشمو دعوت میکنه و دیر میان زنداداشم زنگ میزنه به مامانم که فلانی(داداشم) هرچی بهش میگم پا نمیشه منو بیاره میگه میخوام استراحت کنم . راحت حرفشو میزنه 

عیبی نداره رفتی باشوخی وخنده بگو پسرت خوابیده بود نشد زودتر بیایم اصلا حرف اضافه نزن که فکر کنن وظیفت بوده بعدشامم به جبران کمک خواهرشوهرت یامادرشوهرت ظرف بشور وسفره جمع کن.من اکثرا چون مادرشوهرم پیره حتی خودمم غذا میپزم.دیر بشه از خونه میپزم میبرم اونم تشکر میکنه

عزیزم من از اولش هر وقت دعوت بودم نمیرفتم برای کمک با اینکه طبقه بالا مادرشوهرم هستم و اوناهم هیچ توقعی ندارن از من چون از اول بهشون اینو فهموندم .

حتی میدونن من غذایی که حتی از ظهر مونده برای شام نمیخورم چون رو غذا حساسم هر وقتم یهویی بریم برای من غذا درس میکنن و غذای مونده رو میدن به جاری و برادرشوهر طفلیم .

البته حاریمم حسودی کرد بهم و بهم گفت دیگه اونحا غذا نمیخورم مگه من شب مونده خورم منم گفتم من از اولش همین بودم اوناهم بهم احترام میزارن تو هم باید از اول همینطوری بودی 

خب خداروشکر ولی از این به بعد عادتشونبده بهت احترام بزارن