تو تبریز کنگره مربوط به رشته‌ش بود من خیلی خیلی دوست داشتم برم چون کلا نرفتم. بعد خاله همسرم بیماره تو یکی از استانهای جنوبی خیلی خیلی دوره از ما و قراره جراحی بشه. شوهرم خودش چون شیفته و این کنگره هم قرار بود بره نمیتونه بهش سر بزنه. گفتم میخوای من باهات نیام تبریز برم بهش سر بزنم، گفت خیلی ممنون میشم این شکلی🥲 خیلی سریع قبول کرد و اصلا دوباره بهم تعارف نکرد باهاش برم تبریز درحالی که اتاق دو نفره گرفته بود و الان خودش راه افتاد رفت
منم باید شب برم تهران که بعدش برم اون شهر خاله‌ش
خودت تا وقت هست برو بهش برسی گلم
بعد که برگشتی به خاله هم سر میزنی
خب میگفتی دوس دارم با تو بیاممممم
دیگه تعارف نمیکنی از این به بعد، نه؟ 😂
تعارف بد موقع
چه حوصله ای دارین از شهر خودت بری جنوب چون یکی میخواد عمل بشه؟
اینه که میگن تعارف اومد نیومد داره😅😅
تعارف آمد نیومد داره...ناراحت نباش آن شاالله بعدا
زن وشوهر هستید
غریبه که نیستید
چرا تعارف و رودروایسی داری
حرف دلت رو بهش میزدی
حالا که نزدی حق هم نداری ناراحت بشی
همیشه حرف دلت رو بزن
شاید حرف دل اونم باشه
بعد که بفهمی دلت نسوزه چرا نگفتم
سخت نگیر حساس نشو
ببین اینبار که گذشت ، حرف منم هیچ تاثیری نداره و حالتم بد میکنه
اما تا پدرشوهر سابقم به من نگفته بود خودم حالیم نشده بود گفت هیچووووقت هیچ کس رو ترجیح ب خودم و بچم ندم🥲
از اون به بعد تو همه شرایط سعی کردم خوش خودم ببینم چی هست همون کار بکنم ، اگر شوهرت هنوز به تبریز نرفته عذرخواهی کن و راست ماجرا رو بگو و بگو در برگشت از تبریز میتونید دو نفری برید پیش خالش
اگرم تایم ندارد در برگشت برید بازم مهم نیست ، لااقل حرفت رو گفتی و تبریز رو رفتی
خودت کردی خوب
بعدم برا خاله بهتر بود زنگ بزنین بعدشم خاله اونه بهتر بود خودش بره کلا مد نکن تنهایی برین دنبال کارا
آخه این موضوع که تعارفی نبوده باید هرجور دوست داشتید می گفتید بهش
من قبلا هم گفتم الان داره عمل میکنه فوقش پشت در اتاق عمل منتظر باشید فایده نداره باید میزاشتید بعدش دوتایی میرفتید
من خاله خودمم بود نمیرفتم تلفن و اینترنت اختراع شده چه با تلفن احوال بپرسی چه بری جفتش یکی
