2777
2789
عنوان

شرایط خونه

89 بازدید | 11 پست

مامانم با داداشم دعوا کرد سر اینکه چرا دیروز کلاس زبان نرفته و پیچونده 

دعوا بالا گرفت 

چند تا مشکل درست کرده بود قبلا داداشم 

مامانم هم گریه میکرد و اونا رو یادآوری میکرد

 اونم طلبکار بود 

آخرش هم داداشم رفت از خونه با ساک باشگاهش 

دم در گفت اگه دیگه منو دیدی باشه 

در و کوبید رفت 

منم کنکور دارم 

هر روز ی بساطی پهن میکنن برام 

مامانم گرفته خوابیده الان 

۳۰ دقیقه هم نیس که داداشم رفته 😐

چقدر مشغولم که از من یک من بهتر به بار آید.🌱👩

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

😂🤣ول کن بابا درستو بخون این جنجالا به محض اینککه کنکور بدی تموم میشه

کودکانه دوستم بدار ‌                                                                             مثلا وقتی مادرت گفت:《این نه !》همان جا بنشین و برایم گریه کن

نگران نباش عصبی بوده یه چی گفتی برمیگرده

خسته ام از دستشون دو هفته اس نتونستم بیشتر از ۸ ساعت  تو روز درس بخونم 

اصن براشون مهم نیس 

چقدر مشغولم که از من یک من بهتر به بار آید.🌱👩

😂🤣ول کن بابا درستو بخون این جنجالا به محض اینککه کنکور بدی تموم میشه

بخدا دیگه گریه کردنمم نمیاد ی هفته کامل تو استرس مطلق بودم غذا نمیتونستم بخورم الان هم ول نمیکنن همش پاچه همو نوبتی میگیرن

چقدر مشغولم که از من یک من بهتر به بار آید.🌱👩

خسته ام از دستشون دو هفته اس نتونستم بیشتر از ۸ ساعت تو روز درس بخونم اصن براشون مهم نیس

اینو به خودت بفبولون که با اتفاقا ممکن تو همه خونه ها باشه برادرت هم تو سن حساسی هست 

بخدا دیگه گریه کردنمم نمیاد ی هفته کامل تو استرس مطلق بودم غذا نمیتونستم بخورم الان هم ول نمیکنن همش ...

هعی خواهر من بدتر بودم صبح بیدار میشدم جنگ و دعوا تا شب میخوابیدم تا کنکورم تموم شد همه چی گل و بلبل باز شبای امتحانم همینطور من دانشگاه بودم خوب بودم میومدم خونه الکی بحث میکردن میرفتم سرکار صبح خوب بودن عصر میومدن خونه کم بود همو جر بدن اهمیت نده اصلا دخالت نکن 

کودکانه دوستم بدار ‌                                                                             مثلا وقتی مادرت گفت:《این نه !》همان جا بنشین و برایم گریه کن

هعی خواهر من بدتر بودم صبح بیدار میشدم جنگ و دعوا تا شب میخوابیدم تا کنکورم تموم شد همه چی گل و بلبل ...


دیگه بهشون گفتم ب من ربطی نداره خودتون میدونید و مشکلاتتون پدرم در امد تا دسته گل قبلیش جمع شد

چقدر مشغولم که از من یک من بهتر به بار آید.🌱👩

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز