مامان من آدمیه که از زندگی خودش به هیج احدی تعریف نمیکنه
از وقتی من عقد کردم یه گوشی میگیره دستش از زندگی من واسه خواهراش و مامانش تعریف میکنه
الان داره به مامانش میگه ما واسه جهیزیه اش فلان و بهمان خریدیدم
ولی خانواده شوهرش هیچی نخریدن کمکش نمیکنن
شوهرشم حقوقش خوب نیس نمیتونه چیزی بخره
شوهرش اینطوره اونطوره
به خدا از دستش دیوونه شدم