بیست سالمه یک ساله عقد کردم
یادمه پارسال واسه جشن نامزدیم با مامانم و خاله ام رفته بودیم مزون لباس عروس که لباس ببینیم
بعد یادم نیست مزون دار چی گفت من لبخند زدم طوری که دندونام دیده میشد
بعد یهو دیدم مامانم یه جور خیلی بدی نگام کرد بعدم اشاره کرد که دهنتو ببند
نمیدونم چرا اینکارو کرد ولی خب بخدا همه اونجا خانوم بودن مرد هم نبود که با خودش بگه جلوی مرد خندیدی
دلم واقعا شکست 💔