2777
2789


جشن نامزدی یکی از نزدیکا

وقت شام سفره پهن بود منم تو سفره غذا و وسایل تو سفره رو میدادن بهم که بزارم وسط سفره یا دیس غذا رو بدم مهمونا ....کمکی وسط سفره بودم

کلا وسط سفره بودم 😔

وقتی برا همه گذاشتم و سفره کامل بود بزرگترا گفتن بشین اون غذای دستت مال خودت

تو اون اتاقم ۹۵ درصد فامیلای داماد بودن

نشستم همه چی بود برام فقط قاشق نبود😬😮‍💨

تصور کنین یه سفره ی بزررررررررررگ ازین سر خونه به اون سر پهنه 

منم فقط یه جا خالی بود برام که نشستم، ،،حالا کجا؟؟؟ 

بالااااای مجلس اونجا نشستم ،،سفره هم دراااااااز و بزرررررگ

اونوقت فکر میکنین برا قاشق چیکار کردم؟؟؟؟؟😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨😨

پشت سر مهمونا کااااامل جا بود رد شم ،،سفره وسط اتاق بزرگ پهن بود 


بلند شدم قششششششنگ از همونجا که بودم رفتم تو سفره 😨😨😨😨ازییییین سر سفره به اوووووون سر سفره 😨😨😨😨از همون وسط دیس های غذا و لیوانا و نوشابه ها و هممممه رد شدم ازون ور سفره در اومدم😳😳😳 رفتم برا خودم قاشق برداشتم از آشپزخونه بعد برگشتم باز همون مسیرو🙂‍↕️🙂‍↕️🙂‍↕️🙂‍↕️ از این ور سفره به اووووون ور سفره از وسط پامو گذاشتم قدم زنان رد شدم 🥶🥶🥶🥶🥶🥶نشستم سر جام غذاموشروع کردم خوردن🥹🥹🥹🥹


اصصصصلا نفهمیدم دارم چیکار میکنم از بس تو سفره ها کمک کرده بودم فکر میکردم مسیرم و جام فقطططط  تو سفره س🤒🤒🤒🤕

چنتا از فامیلای داماد نگام کردن با این حالت😵‍💫😵😳😲😯😮

بازم هالیم نبود چیکار کردم با بی خیالی با حرص و ولع شروع کردم غذامو خوردم🙂‍↔️🙂‍↔️🙂‍↔️🙂‍↔️

بقیه هم گرم غذا بودن اصلا نفهمیدن چکار کردم😑 خداروشکر فامیلای ما نبودن تو اون اتاق فامیلای داماد بودن 🙄

اگه مامانم میفهمیییید خون به پا می‌کرد🥵🥵🥵

حالا چکار کنم؟؟؟؟

نظرتون در مورد کاری که کردم چیه😱😱😱


یکم صبر کنی خندم اومده اسی وایسا زور بزنم 


تاپیک مهاجرت رو خواهم زد. تاپیک آخرین شبی که روی تخت توی خونه کنار پدر مادرم میخوابم رو خواهم زد. تاپیک خداحافظی از ایران و مردمش رو خواهم زد. تاپیک جمع کردن چمدونم رو خواهم زد.   ‌‌‌‌                   فراموش نکن که به آزادی فکر کردی فراموش نکن که نفس هات به شمار افتاد فراموش نکن که امیدوار بودی که ناامیدشدی فراموش نکن که زخم عمیق برداشتی فراموش نکن فراموش نکن. مامان اگه صبح رفتم شب بر نگشتم جسدم تو بیابون پیدا شد نترس روی سنگ قبرم بزنیا بنویس تا آخرین لحظه جنگید مامان اگه هیچ وقت نتونستم از ایران برم هرکس داشت مهاجرت میکرد بهش زعفرون و پسته بده ببره با خودش. مامان کاش بیشتر مراقبم بودیا مامان تو امضام دارم برات مینویسم بگم تو اون شب رو تجربه میکنی که بدون من برمیگردی خونه و شب بدون من میخوابی و من فقط از اصفهان خارج نشدما من ایرانو ترک کردم. مامان دیگه شب زنگ نمیزنی بگی بیا خونه بابا منتظره دیر وقته بیا خونه سفره آمادست. مامانی برای تو نوشتم ولی نه فقط تو برای هرکس که میخونه امضام اون نمیدونه با نوشتن این امضا چقدر اشک ریختم و تصور کردم ولی نوشتمش و در آخر خانم امینی بخواب که ما بیداریم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دمت گرم شادم کردی.حتما آخرش تو سفره وایسادی کمک کردی جمع کنن

نه دیگ سنگین شده بودم از زیر کار در رفتم ولی آخر شب ساعت دوازده یک تو رختخواب یهو ذهنم جرقه زد که این چه کاری بود کردم😂😂😂

برق از سرم پرید نصف شبی ینی🤣🤣🤣

این اتفاق الان فوق خنده دار بود؟🫠🙄بعدش باید میگفتی وااای اصلا متوجه نشدم از اون پشت هم جا هس برم ...

چی میگی بابا اصصصصلا اونموقع تو باغ نبودم

نصف شب تو رختخواب یادم اومد🥵🥵🥵😁😁😁

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز