واقعا دلم میخواد ابرازش کنم، قضیه ازین قراره که من با خالم رابطه صمیمی ای دارم،صمیمی نه ازینا که هرروز باهم بیرون باشیم و روز همو ببینیم و صحبت، ازین آدم امناست،خیلی دوسش دارم و باهم راحتیم. ما قبلا مرتب مثلا در هفته ۱ یا ۲بار تلفنی طولانی صحبت میکردم و همدیگه رو تند تند خونه مامان بزرگم میدیدیم. یک سری اتفاقا افتاد من خونه مامان بزرگم خیلی وقته نرفتم و دیگه خیلی کمتر خالمو میبینم، ولی با خاله دوباره عادی شدم مثلِ قبل.ولی حدودا ۱ سالی میشه خونش نرفتم..دلم واسه صحبت کردن باهاش لک زده،اخیرا صحبت کردیم ولی کم نه مث قبل یه دل سیر..این دو هقته اخیر من حالم بسیار بد بود! در حد خفه شدن و چن باری با خالم تماس گرفتم. خالم عادت داره کلا گوشی جواب نمیده.تماس هیچکی رو چون همیشه ی خدا گوشیش بی صداست.. ولی وقتی ببینه خودش تماس میگیره حتما. طی این هفته که حالم بد بود شاید ۱۰ بار باهاش تماس گرفتم..البته در زمان های مختلف مثلا روزی دوبار،ابدا آدم پیگیری نیستم خیلی ها ام میگن خیلی مغروری..فک نکنین از رو سیب زمینی بودن در حالیکه جواب نمیداده هی زنگ میزدم هاا.با خودم میگفتم خودش ببینه تماس میگیره.. ن دیگه زنگ نمیزنم.. و تا فرداش انقدر غصم میگرفت و از بی کسی خفه میشدم که میگفتم من که با خاله صمیمی ام و این حرفا رو ندارم.. شاید سیمکارتش تو گوشی پسرشه(کوچیکه) و تماس رو ندیده. ولی دیدم طی این هفته با مامانم و خاله ی دیگم صحبت کرده..ازش ناراحت شدم حقیقتا.میخوام بهش پیام بدم. علت رو بپرسم یا یک جوری ناراحتی رو بیان کنم..چی بگم بهش؟بخشین طولانی شد این پر صحبتی از همون دل پری بوده که هیج جا نتونستم با کسی حرف بزنم..
لطفا هر موقع منو تو سایت دیدین بهم یاد آوری کنین وقتمو تلف نکنم و برم بیرون🌱