توروخدا بگین حق با منه یا ن

من پنج روز پیش با شوهرم سر ی موضوع مسخره ک دستم زخم بود و ازش کمک خاستم و اون قبول نکرد و فوشم داد دعوامون شد فوشای ناجور و تهمت های ناموسی چند بارم زد توی گوشم.فردا صبحش بیدار شدم یازم ادامه داد فوش هاشو و با حرفاش بیرونم کرد منم رفتم تاشاید زنگ بزنه اما ۱۱ شب شد و خبری ازش نشد با مامانم رفتم وسایلمو جم کنم بازم نگف بمون و نرو.توی راه مادرشوهرم ک تو ی ساختمون هستیم دیدم و نذاشت بزم و منو کشوند خونش و التماس ب منو مامانم و ب زور منو فرستاد خونم.شوهرمم گف دیگ با خانوادت کار ندارم درحالی ک اصلا ب خانواده من ربطی نداشت.حالا پنج روزه توی اتاقم و ن غذا درست میکنم براش ن کاراشو میکنم گف خاستی خونه بابات بری خودت برو.امروز رفتم عصر برگشتم دیدم مادرشوهرم غذا پخته داده ب شوهرم شوهرمم یکمشو ریخته بود دور جوری ک من نفهمم.حالا دارم سکته میکنم از حرص .این کار درسته؟؟؟ک چی غذا پخته اورده؟؟چرا توروی من چیز دیگ میگه پشت سرم چیز دیگ؟؟؟شرایط طلاقم ندارم قبل عروسی میخاستم جداشم نشدم خانوادمم گفتن دیگرفتی حق طلاق نداری😭😭الا من حق ندارم متنفر شم از مامان دوروش؟؟